به گزارش آینه جم: ازدواج و کاهش آن این روزها می رود به معضلی جدی برای جامعه ایرانی تبدیل شود.بر اساس آمارهايي كه ثبت احوال ارائه كرده ، چنانچه بخواهيم دو گروه سني مردان 25 تا 29 و زنان 20 تا 24 سال را با هم مقايسه كنيم متوجه مي‌شويم كه در اين گروه تعداد دختران 229 هزار نفر از مردان بيشتر است و در گروه سني زنان 25 تا 29 سال با مردان 30 تا 35 سال نيز 572 هزار دختر ازدواج نكرده بيش از پسران است.

به این ترتیب افزايش تعداد دختران مجرد نسبت به پسران در آينده‌اي نزديك می تواند دردسر ساز شود.
 
این مشکل اما در حالی رخ داده که به گفته کارشناسان اجتماعی، سن ازدواج و فاصله سنی مناسب میان زن و مرد یکی از عوامل مهمی است که رضایت از زندگی مشترک را تحت الشعاع قرار می دهد.
 
متخصصین امر ازدواج معتقدند که اگر زوجین از نظر سنی با هم تناسب داشته باشد یعنی مرد با فاصله سنی مشخصی (بین 3 تا 7 سال) از زن بزرگتر باشد؛ از نظر عقلی، فیزیکی، تجربی، جنسی، هیجانات روانی و رفتارهای اجتماعی ـ اخلاقی نیز به هم نزدیک شده و با هم هماهنگ تر می شوند.
 
همین امر موجب افزایش تفاهم و کاهش اختلافات و درگیری ها در زندگی زناشویی ‌شان می شود.
 
دکتر محمد مراد بیات ، جامعه شناس  اما در این خصوص معتقد است که تمایل دختران به تحصیل و بازماندن پسران از تحصیل عامل بالا تر رفتن سن ازدواج در دختران است.او همچنین به شفاف می گوید: بحث تفاوت سنی بین دختر و پسر و کوچک تر بودن دختران از پسران هنگام ازدواج جزء کلیشه های ذهنی کشور ماست که با تفکرمان عجین شده است.

مشروح این گفت و گو به شرح زیر است:
 
آقای بیات، چرا در سال های اخیر شاهد ازدواج پسرها با دخترهای بزرگتر از خودشان هستیم؟

در بعضی روستاها و شهرهای کشورمان به دلایل و کارکردهای مختلف دختران حتی در سن 12 تا 15 سالگی  ازدواج می کنند ولی طی چند سال اخیر این قالب و چارچوب بهم خورده و اتفاق دیگری رقم خورده است. دختران تمایل بیشتری به تحصیل پیدا کرده اند و این موضوع تا جایی پیش رفته که حضور دختران در بعضی رشته ها از 90 درصد هم گذشته است نتیجه چنین امری این می شود که دختران تحصیلکرده و  پسران از تحصیل بازماندند.
 
از آنجا که دختران تمایل دارند با رده های بالاتر از خودشان ازدواج کنند و این تعداد تناسب پیدا نکردند. از نظر من این یک نوع گردش است و نوعی بازگشت و تعادل است.
 
ازدواج پسرها با دختران بزرگتر از خودشان را چگونه ارزیابی می کنید و آیا می تواند دلیلی بر طلاق باشد؟

بحث تفاوت سنی بین دختر و پسر و کوچک تر بودن دختران از پسران هنگام  ازدواج جزو کلیشه های ذهنی کشور ماست که با تفکرمان عجین شده است و تفاوت سنی مطلوب بین دختران و پسران را 5 سال مطرح می کردند. علت هم این بود که کارشناسان اعتقاد داشتند معمولا رشد ذهنی و هوشی دختران از پسران یک مقدار بالاتر است و دختران  5 سال از لحاظ هوشی که تمام ابعاد هوش از جمله هوش هیجانی، هوش ارتباطی و منظرهای دیگر هوش را شامل می شود از پسرها جلوتر هستند و این تفاوت 5 ساله می تواند  آن را جبران کند.

اما واقعیت این است که این استدلال یک استدلال محکم علمی نیست شاید در رشد فیزیکی دختران از پسران جلوتر باشند  اما لزوما رشد هوشی و ذهنی دختران جلوتر نیست.

یکی از دلایل  طلاق می تواند  ازدواج پسران با دخترهای بزرگتر از خودشان باشد اما بین دلایلی اصلی که برای طلاق وجود دارد این مورد خیلی محسوس نیست.

دلیل ازدواج پسران با دخترهای بزرگتر از خودشان چیست؟ می توانیم مسائل اقتصادی را علت اصلی آن بیان کنیم؟

می تواند چنین احتمالی هم داشته باشد. اما آیا این امر یک الگو است و تعداد بسیار زیادی در این فضا هستند؟ ممکن است برخی خانواده ها اینطور باشد اما نمی توانیم آن را یک الگوی کامل بدانیم و برای آن گذاره علمی صادر کنیم که چون دخترها از خانواده های مرفه ای هستند برخی پسرها با آنها ازدواج می کنند.
 
 
نظر شما در مورد خواستگاری دختران از پسران چیست، آیا این کار می تواند تبعاتی داشته باشم؟

هر چیزی که شرع با آن مشکل نداشته ایرادی ندارد فقط عرف اجتماعی ما کمی با این موضوع کمی متفاوت است اما از آنجا که بحث انتخاب است و هر دو طرف باید شخص مورد نظرشان را انتخاب کنند،  خواستگاری دختران از پسران نمی تواند مسئله اجتماعی باشد. اگر چه عرف ما در برخی از جوامع همخوانی با این مساله ندارد اما این می تواند حتی راه حلی برای افزایش ازدواج باشد و باید ترویج پیدا کند زیرا دو انسان می خواهند همسر خود را انتخاب کنند هر دو طرف مختارند، حق انتخاب دارند و می توانند با چشم و گوش باز فرد مورد نظر خود را انتخاب کنند.

برخی از کارشناسان خواستگاری دختران از پسران را راه حلی برای جلوگیری از بالا رفتن سن ازدواج می دانند اما با توجه به عرف جامعه ما آیا این کار می تواند به یکی از دلایل اصلی طلاق تبدیل شود؟

یک نکته مهم در بحث طلاق این است در جریان طلاق یک سری دلایل اصلی و ساختاری و یک سری بهانه و دلایل فرعی برای طلاق وجود دارد. به نظر من عمده طلاق ها به همان دلایل اصلی برمی گردد و این دلایل مربوط به ساختار های جامعه می شود نه افراد .

بنابراین اگر دلایل اصلی وجود داشته باشد هر متغیر فرعی دیگری می تواند باعث طلاق شود .
اگر شخصی کسی را برای ازدواج انتخاب کرد که او در همه زمینه ها از جمله تحصیلات، هوش، خانواده، فرهنگ واقتصادی با هم تفاهم دارند لزوما بالا بودن سن یا خواستگاری دختر از پسر نمی تواند علت محکمی بر بروز طلاق باشد این به شرطی است که ما دلایل اصلی را در جامعه اصلاح کرده باشیم.

دلایل اصلی که می فرمایید شامل چه چیزهایی می شود؟

 امروزه کارکرد خانواده در حال گذار است و این گذار با اخلال مواجه شده است خانواده ای که قبلا زمینه های ازدواج موفق را فراهم می کرد و حمایت هایی را برای فرزندانی که تازه زندگی مشترک شان را شروع می کردند داشت در حال حاضر این حمایت ها را از دست داده است و خانواده ها با مشکل مواجه شده اند.
 
قسمت عمده ای از علت طلاق به مسائل اقتصادی بر می گردد که جوانان به شدت با این موضوع دست به گریبان هستند.

ساختار تبلیغاتی که افرادی را پرتوقع بار می آورد و مخارج سنگین مراسم ازدواج باعث ترس جوانان از طلاق می شود. اینها بخشی از دلایل اصلی و ساختاری طلاق است.
 
یکی از انتقادهایی که به دولت می شود اختصاص وام 25 میلیونی به خودروسازهاست اما وام ازدواج همچنان در پیچ و خم همان 3میلیون تومان مانده است نظر شما در این باره چیست؟

جوانان در دولت نماینده ندارند اما خودروسازان در دولت نماینده دارند و با توجه به سرمایه داری لجام گسیخته ای که داریم، در ساختار دولت فشار آوردند و به خواسته شان رسیدند. 
اما جوانان منسجم نیستند و هیچ تشکلی ندارند .بی تردید کسی که شرایط اقتصادی ازدواج را ندارد خرید خودرو به کارش نمی آیدو بنده این را یک فاجعه می دانم که این مبلغ را به عنوان وام خودرو به مردم بدهند و جوانان ما همچنان چشم انتظار وام 3 میلیونی بانک ها باشند.

شفاف

نوشتن دیدگاه