715123.jpg

شاپور رجایی | مدیرعامل آب منطقه‎ای استان بوشهر

آینه جم؛ با پایان یافتن دو سال مرخصی بدون حقوق و نهایی شدن مراحل تاییدیه پایان نامه کارشناسی ارشدم در تابستان 1374 مجددا راه آبخیزداری جهاد سازندگی در پیش گرفته و مهمان بوشهریها شدم. هر از گاهی برای هماهنگی بیشتر با اساتید و رفع برخی اشکالات باقی مانده به شیراز رفت و آمد می کردم. آن روزها فضای مجازی رونق چندانی نیافته و حضور فیزیکی اجتناب ناپذیر بود. چند دفعه ای هم توفیق همسفری با مدیر کل وقت امور آب استان که او نیز در وضعیت تحصیلی مثل خودم داشت نصیبم شد تا از شر اتوبوس و مینی بوس خلاص شوم. در همین آمد و شدها بود که پایم به تاسیسات آبرسانی کنارتخته و بوشیگان باز شد. چشم و گوشم با خط آبرسانی، چشمه ساسان، تصفیه خانه بوشیگان، فشارشکن ها و .. بیشتر آشنا شد. آن روزها مردانی بنام اندام و محکمی و در راس آنان مهندس ایرجی میدان دار آبرسانی بودند.

بعد از 50 ماه کوه و دره نوردی، با جهاد سازندگی بنای ناسازگاری گذاشته و سرانجام کار به متارکه انجامید. با وساطت برخی زعمای قوم بجای خروج از استان راهی آبفا بوشهر شدم. مدیریت امور آبفا شهر بوشهر مقصد بعدی ام شد. همان روزهای بدو ورود بود که متوجه شدم حیات و ممات اداره متبوع دست کسانی است که چند صباحی در معیت مدیر کل وقت امور آب که حالا زعامت شرکت آبفا استان برعهده گرفته، ناهار و شامی دعوتشان بوده ام. حالا دیگر بجای اوراد صبحگاهی بایستی نبض مخزن اندر بندر گرفته تا طالع و بخت آن روز پیشگویی شود. یک خط آبرسانی و طول و عرض 400 در 100 کیلومتری استان محتاج آن. تابستان فشارش پایین می افتاد و زمستان دچار آب بردگی. محبوبترین و معروفترین مردان آن روزهای کاری ام،سقائیان بی نام و نشانی بودند که در گردنه های صعب العبور و دره های عمیق، خط لوله را همراهی می کردند تا آبی را به لب تشنه اهالی این خطه برسانند.

از راست به چپ: سرخوش - رجایی - دهقانی - پوریاسین - محمدپور - محمدی

10 سال بعد از خروج از جهاد و درنوردیدن جنوب و مرکز کشور و چند صباحی هم سرک کشیدن در شهرداری، این بار قرعه بنام آب منطقه ای افتاد. اکنون اوضاع و احوال آب شرب بهبود یافته بود. خط آبرسانی کوثر از شمال وارد استان شده و شهر و روستاهای حاشیه خلیج فارس را مشروب کرده بود. با این وجود کماکان  ثلثی از آب شرب استان به همان خط آبرسانی قبلی وابسته بود. شرکت های آب منطقه ای و آبفا توافق کرده بودند با حفظ مالکیت آب منطقه ای بر خط آبرسانی و تاسیسات، بهره برداری آن به شرکت ابفا محول گردد. آنان نیز نگهداری و تعمیرات خط و تاسیسات را به بخش خصوصی واگذار و کارکنان قبلی به مرور بازنشسته شدند. ارتباط شرکت با آنان قطع و کم کم از یاد رفته اند. احوالی از مردان کارزار دیروز پرسیده نمی شود. فراموش شده است که در نبود تجهیزات و امکانات امروزی، همینان با چنگ و دندان قطره قطره آب را گام به گام همراهی نموده تا جرعه آبی را به لب تشنگان بوشهری رسانیده شود. بله زحمتکشان دیروز و پیشکسوتان امروز.

مصمم شدیم پیشکسوتان آبرسانی استان را دور هم گرد آوریم تا دیداری تازه کنند و کرامت و منزلتشان را پاس بداریم.

از 311 بازنشسته آبرسانی 131 نفر بدرود حیات گفته اند و 180 نفر در قید حیات. همه بازنشستگان با خانواده به همایش دعوت شدند. مجتمع فرهنگی کازرون میعادگاه بود.

ساعت 9:30 صبح پنجشنبه95/2/30 به اتفاق معاونین و تعدادی مدیران وارد کازرون شدیم. ساعت 10:30 سالن 500 نفره مملو از جمعیت شد. نگران کمبود جا شدیم. مجری توانمند و متبحر برنامه به خوبی ایفای نقش می کرد. مدیران پیشکسوت آب استان، مهندسین پوریاسین، محمدی، سرخوش، محمدپور و دهقانی حضور یافته بودند. اقایان حسینی مطلق و زیراهی به دلیل مشکلات شخصی و خانوادگی شرف حضور نداشتند. جای مرحوم شرفه در بین مدیران خالی بود. اولین مدیر آبرسانی استان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. در این مراسم یادی هم از مدیر توانمند و لایق قبل از انقلاب مرحوم مهندس رضوی شد.

هریک از مدیران دقایقی به معرفی و بیان خاطره ای از دوران خدمتی خود پرداختند. تعدادی از بازنشستگان هم با حضور در جایگاه به قرائت مقاله و بیان خاطره اقدام نمودند. آنچه بیش از هرچیز نمود و تبلور داشت صفا و صمیمیت و شادمانی و خوشحالی مدعوین از تجدید دیدار بود.

بالاخره مراسم با تقدیم لوح سپاس به منتخبین پیشکسوتان به نیابت از جمع خاتمه یافت. برای تقدیم لوح یادبود به پدر شهید دهقان به عنوان اولین مدعو به استقبال ایشان به انتهای سالن رفتم. بیش از پیش بغض گلویم را فشرد. او عصازنان و گام به گام قدم بر می داشت. پیری آنچنان بر او مستولی شده بود که نای راه رفتن هم نداشت. از اینکه فرصت تجدید دیدار همکاران سابقش مهیا شده بود اظهار شادمانی و تشکر کرد.

دقایقی کنارش ایستادم و به حرف هایش خوب گوش دادم. با خود اندیشیدم فرزند شهیدش به نظاره گر ایستاده است، شاید از کم توجهی مسئولین بویژه خودم گلایه مند است. بابای او علاوه بر صرف عمر و جوانی  خود در راه تامین آب هم استانی های ما، جوان برومندش هم فدای این آب و خاک کرده است.باید یادمان باشد برای همیشه مدیون خانواده شهدا هستیم. وظیفه ای که سخت بر دوشمان سنگینی می کند.

مراسم ساعت 13 به پایان رسید. بعد از اقامه نماز، ناهار را با بازنشستگان و پیشکسوتان عرصه آبرسانی استان صرف نمودیم. یکی از ماندگارترین روزهای عمر کاریمان اینچنین سپری شد.

منبع: وبلاگ شخصی شاپور رجایی (خوف و رجا)

[کد خبر:AJ15757]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب