81701074414_760.jpg

 

 

حسین حشمتی

پرده اول

از ظاهرش معلوم بود شخص آبرومندی است، آهسته و نجوا کنان قیمت برنج، روغن و حبوبات را می پرسید و فروشنده با بی حوصلگی قیمت می داد. یکبار دیگر که قیمت نوعی برنج را پرسید. فروشنده با تندی گفت تو خریدار نیستی، آمده ای قیمت بپرسی!

خریدار مِن و مِن کنان جواب داد: بله خریدارم، اما دست روی هر جنسی می گذارم قیمتی می گویی که با موجودی جیب من جور در نمی آید، فروشنده نیشخند تمسخرآمیزی زد و گفت همین است که هست، وقت مرا نگیر، بگذار به کاسبی ام برسم.

 

خریدار گفت، صدات بیار پائین، چرا داد می زنی و آهسته از مغازه بیرون رفت.

پرده دوم

به شعبه یکی از فروشگاههای زنجیره ای معروف شهر رفته بود که ساختمانی مجلل با دکور و دیزاین عالی داشت و از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در  بسته بندی های شیک و با اتیکت قیمت در قفسه ها چیده شده بو.

عیالوار زاده از اینکه دیگر لازم نبود برای پرسیدن قیمت ها غُرولند بشنود خوشحال شد، اما گرانی قیمت ها حالش را گرفته بود، چون سراغ هر جنسی می رفت دود از کله اش بلند می شد، هر کیسه برنج ده کیلویی ایرانی از حداقل ۹۰ هزار تا ۲۹۵ هزارتومان قیمت گذاری شده اما قفسه روغن های خوراکی خالی بود. تنها روغنی که پیدا کرد مخصوص سرخ کردنی و سالاد بود که آن هم هرخریدار تنها دو بطری کوچک با قیمت گرانتر از روزهای قبل می توانست بخرد.

در یخچال های بزرگ فروشگاه انواع گوشت سفید و قرمز، مرغ و... بسته بندی و منجمد شده با قیمت هرکیلو ۱۲۸هزار تومان وجود داشت، اما عیالوارزاده بی نوا که با مشاهده قیمت ها پی برده بود که خرید از این سوپرمارکت مشهور کشوری با موجودی جیبش مطابقت ندارد عطای خرید را به لقایش بخشید و بیرون رفت.

پرده سوم

با دست خالی هم که نمی توانست به خانه برود، خواهی نخواهی به سوپر محله بدون زرق و برق مشهدی قاسم که سالها مشتری اش بود و با او حساب نقد و نسیه داشت رفت،

مشهدی قاسم مثل همیشه تحویلش گرفت، روی صندلی کنار خودش نشاند، عرقش که خشک شد، آنچه دیده بود برای مشهدی قاسم تعریف کرد و از گرانی قیمت برنج و بُنش شکایت کرد، آنجا بود که مشهدی شوخی کنان گلایه کرد که مومن تو سالهاست از من نسیه جنس می بری و پولش را با تاخیر می پردازی اما حالا که پولدار شدی سر از فروشگاههای بزرگ و بازار درآورده ای؟

نمی دانی بازاری ها حوصله چانه زنی و سوال و جواب با تو را را ندارند و اجناس را بدون اینکه قیمت بدهند در ترازوی دیچیتال می گذارند و فی الجمله حساب می کنند و رقمی می گویند که از موجودی جیبت بیشتر است؟ خبر نداری که بعضی از بازاریان طماع برنج بی کیفیت وارداتی دولتی را به مقدار زیاد به قیمت ارزان می خرند و در کیسه های مارک دار هندی خالی که از دبی خریده اند می ریزند، سرکیسه را با چرخ دستی می دوزند و به قیمت کیسه ای ۲۵۰ هزار تومان می فروشند، درحالی که برای خودشان ۱۳۰ هزار تومان تمام شده است؟ در مورد روغن و حبوبات هم که خودت بهتر میدانی و نیاز به توضیح ندارد...

تو عیالواری و حقوق بخور و نمیری می گیری، همسایه من هستی و...

عیالوار زاده درحالی که این شعر سعدی را زیر لب زمزمه می کرد از دکان مشهدی قاسم هم بدون این که خریدی کند خارج شد

عجب است اگر توانم که سفر کنم ز کویت
به کجا رود کبوتر چو اسیر باز باشد

 

 

***** خلیج فارس 

[کد خبر:AJ34085]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب