00000020145547555.jpg

آینه جم ؛ دانش بی ادب، عین جهالت است. سخنی با خودم با شما و با برخی باباها و مامان های فوق لیسانس به بالا:

خدا رحمت کند مادر بزرگ و پدربزرگم را. ننه و باباممدعلی کلامی سواد نداشتند. حتی در حد خواندن و نوشتن معمول. اما باسوادترین آدمهایی هستند که در زندگی ام دیده ام. بابا ممدعلی این مرد زحمتکشی که گرما و سرما با لنج های سفاری راهی دریا میشد تا در کشورهای عربی ماه ها دور از خانواده کارگری کند و بعدها با تجارت کوچک ادویه و … رزق حلالش را خرج زندگی و تحصیل فرزندانش نماید تا مادربزرگم سالها مرد و مردانه در آن روزگار سخت، پسرانی همه تحصیلکرده و اهل مطالعه تحویل جامعه دهد.

پدرم و برادرانش سالها در مناطق مختلف استان تدریس کردند تا بابامحمدعلی به وجود پسران معلمش بنازد. او شاید سواد خواندن و نوشتن نداشت اما بسیار باهوش، بداهه گو و بداهه سرا و بسیار شعر از بر بود. او که سواد نداشت اما همه ی پسرانش سفیر ادب و دانش در مدارس دیارمان بوده اند. روز معلم را به روح باسوادترین فردی که در زندگی ام دیدم تبریک میگویم. روحت شاد! مهربان ترین بابای دنیا. یک تنگسیر شیر دل.

او که مثل خیلی از مردمان زمانه اش سفره اش همواره برای معلمان روستایش گشوده بود.

و این داستان پدر بزرگ من و پدر بزرگ خیلی از ماهاست. آنها که خود سواد نداشتند اما تمام هستی و هم و غمشان را می گذاشتند تا در شرایط سخت نداری و گرسنگی فرزندان اجتماعشان در کهنه مدارس این دیار درس بخوانند. همانها که گاهی روزها گرسنه سر می کردند تا مخارج ادامه تحصیل فرزندانشان در شهرهای بزرگتر چون شیراز تامین باشد. همان نسلی که در روستاها محتاج نان بودند اما یک اتاق از دو اتاق خانه اشان را برای معلم چندپایه ی روستا تجهیز میکردند و از هر چه خود میخوردند بهترش را برای معلم روستا میبردند و از زندگی ساده ی روستایی شان تا سالها بعد نیز سوغاتشان برای آقا و خانم معلم به راه بود.

معلم روستا را با همه ی جوانی اش قاضی و میانجی مشاجرات شان می دانستند یا گاهی حساب و کتاب شان را به او می سپردند و چون الگویی از او برای فرزندانشان یاد می کردند. چون احترام به معلم را احترام به دانایی و بالندگی می دانستند و معلمان آن روزگار هم انصافا همه چیز تمام بودند. از جیب می گذاشتند و دوری دیارشان را تحمل می کردند تا امانتدار فرزندان اجتماع زمانه ی خود باشند.

قصد قیاس ندارم که معلم همیشه معلم است و احترامش واجب؛ اما چه شده معلمان امروز را و چه شده والدین دانش آموزان این زمانه...

کمتر از دو دهه چقدر تغییر کرده ایم… کاش دغدغه معلمان امروز چاره شود و کاش دانش آموزان کمی احترام بیاموزند که پدربزرگ های بی سواد ما احترام به معلمان را احترام به دانش می دانستند اما دانش آموز امروز در چشم معلمش نگاه می کند و میگوید مامان پزشکم و بابای مهندسم میگویند معلمت هیچی سرش نمی شود!

خانم دکتر و آقا مهندس باسواد! در تربیت فرزندت کوشاتر باش که تنها با رفتن کلاس موسیقی و باله و فوق برنامه ریاضی حق پدری و مادری را بر او تمام نکرده ایم. به او احترام به معلم را بیاموز، دیگر هیچ نمی‌خواهد بیاموزیم؛ همان چیزی که پدرانمان به ما آموختند و امروز مهندسید، دکترید و…

روز معلم گرامی باد.

**خدیجه آبزن | گوینده صداوسیمای بوشهر- خلیج فارس

[کد خبر:AJ15207]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


دیدگاه‌ها   

+1 # جوهری جمی 1395-02-14 15:47
چه زیبا و شاعرانه بود. بسیار لطیف و دلنشین پراز معنی و شعور. مالامال از خلوص و پاکی. پر از نجابت و البته درد. درد این روزها. درد بی احترامی، درد بها ندادن به علم و صاحب راستینش یعنی معلم. به راستی مارا چه شده است؟ به کچا می رویم؟ کدام ناکجا آباد را هدف و مقصد قرار داده ایم؟ چقدر آن دوران می گفتیم ادب مرد به زدولت اوست و انصافا هم عمل می کردیم اما الان چه؟ در هیچ جای دنیا و در هیچ دین و کیش و رسمی احترام به معلم و پدر و مادر و بزرگتر نادیده گرفته نشده و اتفاقا بی نهایت مهم و اساسی است اما چرا ما ایرانی عمدتا شیعه مسلمان با هزاران خصلت خوب دینی و فرهنگی و اجتماعی به این روز افتاده ایم؟ جای تامل نیست؟ قدری نباید اندیشه کرد؟ لختی درنگ نیاز نیست؟ تا زمانی که احترام به علم و صاحبش معلم و پدر و مادر به مانند گذشته نشود و به عنوان یک فرهنگ ریشه در گوشت و پوست و استخوان و عقل و فهم ما ندواند باور کنید که باخته ایم و در زمره زیانکاران و خسران زدگان هستیم
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب