سرایدار ۳۷ ساله اهل شهرستان جم در اقدامی انسانی، پس از این که ۲۵ چک‌پول ۵۰ هزار تومانی و یک رشته گردنبند طلا به ارزش بیش از ۸ میلیون تومان را در مدرسه پیدا کرد، آنها را به صاحبانش برگرداند. این سرایدار جوان که نزدیک به ۹ سال است در مدرسه دوشیفته در شهرستان جم فعالیت می‌کند، در مهمان‌نوازی سنگ تمام گذاشت و بار دیگر رسم مهمان‌نوازی اهالی جنوب کشور را به گونه‌ای دیگر در قاب زندگی ترسیم کرد.



به گزارش «آینه جم»؛ «محمود زائری» که تعطیلات عید را میزبان مهمانان نوروزی بود و با گرمای نگاهش حس غربت را از تن مسافران خسته که از گوشه و کنار سرزمینش به آنجا رفته بودند، دور می‌کرد، می‌گوید: «اوایل در اداره آموزش و پرورش جم مشغول بودم اما بعدها با پیشنهاد رئیس اداره به عنوان سرایدار به مدرسه دوشیفته فاضل رفتم و همراه خانواده‌ام در آنجا ساکن شدیم. یاد گرفته بودم شکم خانواده‌ام را با روزی حلال سیر کنم و امانتدار خوبی باشم. این دو، تجربه‌های ارزشمندی بودند که زندگی‌ام را در مسیر درستی هدایت می‌کردند.

عید نوروز از راه می‌رسید و مسئولان آموزش و پرورش به فکر سر و سامان دادن مسافران نوروزی بودند. همه می‌دانستیم جم شهری است که مسافران برای رفتن به شهرهای دیگر بویژه قشم و کیش آنجا را برای استراحت انتخاب می‌کنند و حداقل یک شب را مهمان ما خواهند بود. همه سعی‌مان این بود میزبان خوبی برای مسافران نوروزی باشیم و آنها را با خاطرات خوش بدرقه کنیم.

می‌خواستم هر طور شده، مهمان نوازی مردمان جنوب را بی‌عیب و نقص بجا بیاورم به همین خاطر جای جای مدرسه را نظافت کردم و با کمی امکانات از کلاس‌های درس استراحتگاه مناسبی ساختم. با شروع تعطیلات عید، جمعیت انبوهی را میزبان بودم.»

درس ماندگار
زائری، با یادآوری روزی که ۲۵چک‌پول ۵۰ هزار تومانی را پیدا کرد، گفت: «صبحگاه ۵ فروردین طبق عادت همیشگی صبح زود برای نظافت مدرسه به حیاط رفتم. در راهروی مدرسه مشغول نظافت بودم که متوجه زن و شوهری شدم که از راه‌پله‌ها پایین آمده و به طرف در خروجی رفتند. وقتی به کنار راه‌پله رسیدم، دیدم مقداری پول که همه تراول بود، کنار راه‌پله‌ها افتاده است. آنها را برداشتم و سریع خودم را به دفتر رساندم.

پول‌ها را شمردم و داخل کشو گذاشتم سپس به سرعت از دفتر خارج شده و دنبال زن و شوهر دویدم. ابتدا فکر کردم آنها در مغازه در حال خرید هستند اما خبری نبود. چشم به در مدرسه دوخته بودم که ۱۰ دقیقه بعد زن و شوهر با چهره‌ای آشفته برگشتند از نگاهشان پیدا بود که چیزی گم کرده بودند. پرسیدم چیزی گم کرده‌اید؟ آنها به تأیید سری تکان دادند و گفتند مقداری پول گم کرده‌اند بعد از این‌که همه مشخصات را گرفتم، چک پول را برگرداندم. آنها پول‌ها را شمردند و سپس پولها را روی میز گذاشتند و اصرار کردند هر اندازه که می‌خواهم از پول‌ها بردارم. آن دو مسافر بودند و مهمانانی که احترام‌شان برای ما واجب بود؛ می‌دانستم به اندازه خرج سفرشان بار برداشته‌اند و گرفتن حتی مژدگانی و شیرینی سنت زیبای مهمان‌نوازی را می‌شکست، به همین خاطر حتی مژدگانی هم نگرفتم.

روز ۱۲ فروردین تقریباً بیشتر مسافرها رفته بودند و سکوت مهمان چهاردیواری مدرسه شده بود. در این فکر بودم که خانواده‌ام را برای تفریح بیرون ببرم که پشیمان شدم و خواستم اتاق‌ها را تمیز کنم تا شب بعد از آمدن مسافران تمیز باشند. در یکی از اتاق‌ها مشغول نظافت بودم که دیدم گردنبند طلایی از گوشه صندلی ته کلاس آویزان است.

خودم را به اتاق کارم رساندم و نگاهی به دفترم انداختم و مشخصات مسافران را پیدا کردم و با آنها تماس گرفتم. به محض این‌که صدای پشت گوشی را شنیدم، گفتم برگردید که چیزی را جا گذاشته‌اید.

گویا زن و مرد از طلای گم شده خبر نداشتند که ناگهان صدای کودکی را پشت تلفن شنیدم که می‌گفت گردنبند مامان را دیدم به صندلی آویزان بود آن را جا گذاشتیم. مرد مسافر بلافاصله گوشی را قطع کرد و به مدرسه برگشت و گردنبند طلا را گرفت و ۲۰ هزار تومان به عنوان شیرینی برایم روی میز گذاشت. هر چه التماس کرد پول را برنداشتم تا این‌که ۵هزار تومان به عنوان عیدی قبول کردم. بعد از این‌که اتفاقی این موضوع را در اداره رفاه آموزش و پرورش مطرح کردم قرار بر این شد روز ۱۲ اردیبهشت همزمان با مراسم گرامیداشت معلم‌های نمونه از من به عنوان خدمتگزار نمونه تجلیل شود.»

اوج لذت‌های معنوی زندگی
گاهی مشکلات مالی به اندازه ای دامن انسان را می‌گیرند که با خود می‌گوید اگر پولی را پیدا می‌کردم به فلان زخم زندگی‌ام می‌زدم اما انسان‌هایی هم هستند که به مال دنیا دل نبسته‌اند و خواسته‌های معنوی را به هر چیز دیگری ترجیح می‌دهند.

سرایدار مدرسه فاضل جم می‌گوید: «وقتی چک پول یا گردنبند را پیدا کردم تنها فکری که در سر داشتم پیدا کردن صاحب آن‌ها بود و هرگز وسوسه شیطانی سراغم نیامد. شاید این ویژگی را مدیون درس‌هایی هستم که در خانواده مذهبی‌ام یاد گرفته‌ام. این پول‌ها و طلای گرانقیمت در سفره زندگی من جایی ندارند. وقتی بسته‌های پول و طلا را به صاحبش برگرداندم بین زمین و آسمان بودم. احساس می‌کردم سبک شده‌ام و بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده است و این همان لذتی بود که در کارهای خداپسندانه باید آن را جست‌وجو کرد. دعای سلامتی مسافران بزرگترین مژدگانی‌ام بود. باور دارم خدا نتیجه هر کار درستی را به انسان می‌دهد، اگرچه سرایداران قشر ضعیفی هستند اما به اندازه‌ای که چرخ زندگی مان بچرخد خدا به ما روزی می‌رساند.»

این سرایدار درستکار نمونه درباره این‌که درستکاری را از چه کسی یاد گرفته است، می‌گوید: «این ویژگی را از پدرم آموختم؛ او مرد مؤمنی بود و بعد از این‌که حسینیه ۱۴ معصوم خواجه احمدی را در جم ساخت سال‌ها خادم امام حسین(ع) بود اگرچه موقع مرگ پدرم کم سن و سال بودم اما بعدها شنیدم به درستکاری و امانتداری شهرت داشته است به همین خاطر او را الگوی زندگی‌ام قرار داده‌ام زیرا یقین دارم کار نیک گم نمی‌شود و جاودانه می‌ماند.»
منبع: ایران

[کد خبر:AJ3851]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم