n00125766-b.jpg

آینه جم: یکی از نعمت‌هایی که خداوند به خانم‌ها ارزانی داشته؛ این است که می‌توانند واسطه تولد یک انسان شوند و آن را تربیت کنند و تحویل جامعه دهند؛ این بزرگترین کاری است که یک خانم می‌تواند انجام دهد. بزرگتر از همه کارهایی که خانم‌ها فکر می‌کنند، می‌توانند با آن مفید باشند.

به گزارش آینه جم: ؛ این روزها که معمولا خانواده‌ها به تک فرزندی یا در نهایت دو فرزندی اکتفا می‌کنند و از داشتن فرزند زیاد هراس دارند، هستند زوج‌هایی که با توکل به خدا و با وجود نداشتن ثروت، صاحب فرزندان زیادی شوند. یکی از این زوج‌ها خانم شیخ بهایی و همسرش آقای اکبرپور هستند. خانم شیخ بهایی متولد فروردین ۷۲ و سومین فرزند از یک خانواده هفت نفره است. دختری که شش ماهه به دنیا آمد و از زنده ماندنش قطع امید شده بود؛ اما با توسل مادرشان به حضرت زهرا (س) زنده ماند و حالا خودش مادر چهار بچه است؛ چهار بچه‌ای که طی ۶ سال به دنیا آمدند. او علاوه بر وظایف مادری و همسری در جامعه الزهرا(س) نیز تحصیل می‌کند. همسر خانم شیخ بهایی نیز مثل خودشان متولد کرمان و فرزند اول یک خانواده شش نفره هستند. آقای اکبرپور در حال تحصیل در سطح خارج حوزه و موسسه‌ٔ تفسیری اسرا هستند. در ادامه به مناسبت روز مادر و میلاد حضرت زهرا (س)، گفتگوی خواندنی فردا با این مادر دهه هفتادی که گاهی به رویای داشتن ۱۹ فرزند می اندیشد را بخوانید.  
من و همسرم تنها یک جلسه با هم صحبت کردیم ولی از همان اول حس می‌کردیم سال‌هاست یکدیگر را می‌شناسیم
خانم شیخ بهایی درباره ماجرای ازدواجش می‌گوید: «اوایل دوست نداشتم که همسر طلبه شوم ولی بعد که خودم هم طلبه شدم، دیدم که طلبه با سیستم خانواده‌ام بیشتر هماهنگ است و همین باعث شد که راضی شوم. من دو سال قبل از ازدواج، طلبه شدم یعنی از سوم راهنمایی وارد حوزه شدم. من و همسرم کاملا با هم غریبه بودیم. جالب اینکه همسرم اولین موردی بودند که به صورت حضوری خواستگاری آمدند. وقتی پدرم از شرایط خواستگار گفتند، قبول کردم که برای آشنایی بیایند. سال ۸۸ بود که خانواده همسرم به خانه ما آمدند. در همان جلسه اول متوجه شدیم که خانواده‌ها خیلی با هم هماهنگ هستند و همین باعث شد که من و همسرم با هم صحبت کنیم. ما فقط یک جلسه با هم صحبت کردیم و بعد تحقیقات انجام شد. بعد از مدتی مراسم بله برون برگزار شد و چند روز بعدش عقد و دو ماه بعد از آن هم عروسی‌مان بود. همه چیز خیلی ساده و سریع اتفاق افتاد. ما از همان روز اول زندگی حس می‌کردیم که خیلی وقت است با هم آشنا هستیم و بعد از مدت‌ها یکدیگر را پیدا کردیم.»


همزمان با مادری تحصیل می‌کنم تا از فضای درس خواندن فاصله نگیرم
این طلبه سطح دو درباره درس خواندن و بچه‌داری به صورت همزمان می‌گوید: «درس خواندن و رسیدگی به بچه‌ها به صورت همزمان سخت هست ولی در واقع بیشتر به این خاطر درس می‌خوانم که از فضای درس خواندن فاصله نگیرم؛ چون دوست دارم باز هم به تحصیلاتم ادامه دهم، وگرنه واقعا آن طور که باید نمی‌توانم برای درس‌هایم وقت بگذارم. البته دوستان درس خوانی دارم که با وجود سه فرزند، در حال حاضر پایان نامه‌ٔ سطح سه خود را نوشته‌اند. من بعد از باردار شدن بچه‌ٔ اولم درس‌هایم را به صورت غیرحضوری ادامه می‌دهم. وظایف مادری‌ام باعث شده که مدت زمان تحصیلم بیشتر از دیگران شود. ان‌شاءالله بعد از تمام شدن سطح دو که یک ترم از آن مانده، می‌خواهم در سطح سه تحصیل کنم. در عین حال تلاش می‌کنم که از مطالعات مفید دیگری هم استفاده کنم، مثلا یک برنامه‌ٔ مطالعاتی داریم با خانم‌های طلبه که کتاب‌های تربیت دینی را می‌خوانیم و در این برنامه بچه‌هایم را هم با خودم می‌برم.»

از زمان مجردی آرزو داشتم که پشت سر هم صاحب فرزندان زیاد شوم

این مادر جوان درباره علاقه‌اش به داشتن فرزندان زیاد می‌گوید: «من از همان مجردی آرزو داشتم که پشت سر هم، صاحب شش بچه شوم. اردیبهشت نود و یک در نوزده سالگی، اولین دخترم به دنیا آمد. یادم هست که وقتی رقیه تازه به دنیا آمده بود با خودم می‌گفتم؛ اگر الان یک بچه‌ٔ دو ساله‌ٔ دیگر داشتم چقدر خوب می‌شد و با خودم تصور می‌کردم که یک بچه‌ٔ دیگر دارم که در حال بازی در اتاق است. برایم مهم نبود این اتفاق در نوزده سالگی‌ام افتاد، مهم این بود که وارد یک مرحله‌ٔ جدید از زندگی شدم و تمام تلاشم این بود که با موفقیت آن را طی کنم.»


وقتی قدیمی‌ها با آن امکانات کم صاحب تعداد زیادی بچه می‌شدند، چرا من نتوانم
او در ادامه از دلیل اشتیاقش برای فرزندآوری چنین می‌گوید: «شنیدن خاطرات گذشته همیشه برایم جالب بود. وقتی خاطرات قدیمی‌ها را می‌شنیدم که هشت تا ده تا بچه داشتند. مادربزرگ پدریم که خدا رحمتشان کند. من ایشان را ندیده بودم اما از مادر پدرم زیاد تعریف‌شان را شنیدم که سیزده شکم زایمان کرده بود و یازده تا از بچه‌ها زنده مانده بودند. ماجرای نان پختن ایشان، شستن لباس‌ها در لب جو و ملای مکتب بودنشان از داستان‌های مورد علاقه من بود و می‌دیدم که پنج تا از عمو‌ها و پنج تا از عمه‌هایم به چه جاهای خوبی رسیدند. این خیلی برایم ستودنی و قابل درس گرفتن بود. همیشه با خودم می‌گفتم آنها در آن شرایط و با آن امکانات کم این کار را کردند؛ چرا من با این همه امکانات این کار را نکنم. من خودم را مدیون مادرهای گذشته می‌دانم که با آن همه سختی خیلی قدرتمندانه برخورد می‌کردند. من دوست داشتم و برایم جذاب بود که ببینم قدیمی‌ها چقدر سختی کشیدند اما واقعا انقدرها هم برایم سخت نبود.»
 
 
کمک‌های معنوی و دعاهای خانواده‌ام همیشه به دادم می‌رسد
این مادر جوان درباره کمک‌هایی که برای نگهداری بچه‌ها به او می‌شود، می‌گوید: «یک سال و نیم است که خانواده‌ام به کرمان رفتند اما قبل از آن ما بیشتر به خانه‌شان می‌رفتیم تا اینکه آنها بخواهند بیایند. شاید مادرم و مادرشوهرم نباشند که در کارهای خانه کمکم کنند اما کمک‌های مادی زیادی به ما می‌کنند که خدا خیرشان بدهد. البته من بعد از زایمان‌هایم تا ده روز در خانه مادرم می‌مانم. این بار هم ده روز قبل از زایمان و ده روز بعد از زایمان پیش من آمدند. گرچه وظیفه نگهداری از بچه‌ها بیشتر با خودم و شوهرم است ولی کمک‌های معنوی و دعاهای خانواده‌ام بیشتر به دادم می‌رسد.»


کم خوابی جزء همیشگی زندگی من است
این خانم طلبه درباره سختی‌های انجام وظایف مادرانه می‌گوید: «برنامه روزانه من به این صورت است که بعد از نماز صبح، معمولا علی که دو ماهه است؛ مرا بیدار نگه می‌دارد. ساعت هفت خودم صبحانه می‌خورم و بعد دو تا از دخترهایم را بیدار می‌کنم تا لباس بپوشند و به مهدکودک بروند. بعد دختر سومی‌ام را بیدار می‌کنم و صبحانه‌اش را می‌دهم. خانه را تمیز می‌کنم و نهار را آماده می‌کنم. بعد از نهار سعی می‌کنم، کمی استراحت کنم که معمولا نمی‌شود. برای همین کمی با آنها بازی می‌کنم تا پدرشان برگردد. این وسط‌ ها پوشک هم زیاد عوض می‌کنم و بچه‌ها را به دستشویی می‌بریم. شب‌ها هم ساعت دوازده می‌خوابیم. کم خوابی جزء همیشگی زندگی من شده است. البته کم خوابی خیلی هم بد نیست. وقت‌هایی که خسته می‌شوم، معمولا دوباره همه نعمت‌هایی که خدا به من داده را مرور می‌کنم و همه لحظات خوب زندگی‌ام را به یاد می‌آورم. یک بار دیگر آرمان‌هایم را بررسی می‌کنم؛ با دوستانم و با خواهرم حرف می‌زنم، چون ایشان هم دو فرزند پشت هم دارد. حسابی با هم صحبت می‌کنیم و از بازی‌های بچه‌ها و خستگی‌هایش می‌گوییم و می‌خندیم.»


یکی از محسنات اصلی داشتن بچه‌هایی با فاصله سنی کم، هم بازی شدن آنها با همدیگر است
او درباره محسنات داشتن بچه‌های پشت هم می‌گوید: «همیشه از همه شنیده بودم که بچه‌های پشت سرهمی خیلی با هم خوب می‌شوند، فقط یک سال اولش سخت است. من هم دقیقا این نکته را به چشمم دیدم که خیلی زود بچه‌ها با همدیگر هم بازی شدند. بچه‌ها در سنین پایین‌تر زودتر با هم، هم بازی می‌شوند و کودکان هم جنس، بازی‌هایشان بیشتر به هم شباهت دارد. انقدری که بچه‌های من خاله بازی کرده‌اند؛ هیچ بچه دیگری خاله بازی نکرده (می‌خندد) بچه‌هایم عاشق خاله بازی هستند. هر کدام‌شان چادر سر می‌کنند؛ کیف دستشان می‌گیرند، چند عروسک بغل می‌گیرند و از این خانه به آن خانه می‌روند. مثلا خانه یکی مجلس روضه است و بچه‌ها می‌نشینند، روضه گوش می‌کنند، گریه می‌کنند و بعدش شام‌شان را می‌خورند و برمی‌گردند. یعنی به بچه‌ها در کنار هم خوش می‌گذرد. یکی دیگر از محسناتی که بچه‌های پشت هم دارند، این است که برای مادرشان شرایط خیلی خوبی فراهم می‌شود؛ چون به فاصله کم، تعداد زیاد بچه می‌آورد و آنها با هم بازی می‌کنند. به این ترتیب مادر زودتر فراغ بال پیدا می‌کند. از طرف دیگر بچه‌ها هم خیلی زود با همدیگر هماهنگ می‌شوند. مخصوصا وقتی بچه اول اخلاق خوبی داشته باشد. یکی دیگر از محسناتش هم این است که لباس‌‌ها و اسباب‌بازی‌های بچه‌ها به هم می‌رسد و این خودش می‌تواند یک صرفه جویی اقتصادی باشد.»


خانواده ما نمونه عملی این شعر هستند؛ همان کس که دندان دهد نان دهد
خانم شیخ بهایی درباره وضعیت اقتصادی زندگی‌شان پس از بچه‌دار شدن می‌گوید: «ما همان طور که در ابتدا، زندگی ساده‌ای داشتیم حالا نیز به همین ترتیب است. یعنی به این صورت نبوده که سطح زندگی‌مان خیلی تغییر کرده باشد. البته این را هم باید اضافه کنیم که ما قانع و کم خرج هستیم. در این مدت خانواده‌هایمان هم واقعا کمک حال ما بودند. من واقعا خیلی از آنها ممنون هستم؛ مثلا هر چند وقت یکبار مواد غذایی مختلف مثل گوشت، تخم مرغ محلی، سمنو و مربا برای ما می‌فرستند. خلاصه تا جایی که می‌توانند، سعی می‌کنند هوای ما را داشته باشند. در این مدت پیشرفت‌ها و گشایش‌هایی هم در زندگی داشتیم. مثلا با به دنیا آمدن فرزند دوم‌مان صاحب پیکان شدیم و در زمان بارداری فرزند چهارمم مبل خریدیم و حالا که به دنیا آمده ماشین‌مان را عوض کنیم و پژو خریدیم. در واقع ما نمونه عملی این شعر سعدی هستیم که همان کس که دندان دهد نان دهد.»

 
خانواده‌های امروزی می‌خواهند برای فرزندشان خیلی خرج کنند و برای همین معمولا کم می‌آورند
این مادر جوان درباره ساده گرفتن زندگی و هزینه‌ها برای فرزندان می‌گوید: «متاسفانه در این زمانه همه خانواده‌ها می‌خواهند خیلی برای بچه‌هایشان خرج کنند؛ مثلا در خرید سیسمونی، لباس و اسباب بازی خرج‌های زیادی می‌کنند و خودشان را خیلی به زحمت می‌اندازند، در صورتی که زندگی واقعا تا این اندازه سخت نیست. مثلا سیسمونی‌ای که مادرم برای بچه‌ها دادند، خیلی ساده‌ بود و وسایل زیادی هم نداشت؛ یک کمد بود و تعدادی لباس. ما در همان ابتدا گهواره، کالسکه و روروئک نخریدیم و به مرور این وسایل را تهیه کردیم. ما اصلا اسباب بازی برای بچه‌ها نخریده بودیم و تا مدتی از همان اسباب‌بازی‌هایی که من از خانه پدری‌ام آورده بودم یا برای بچه‌ها کادو آورده بودند، استفاده می‌کردیم. یعنی کسانی که سخت‌گیر هستند با دیدن سیسمونی فرزندم می‌گفتند هیچ چیز ندارند!»


اگر اوقات فراغت داشته باشم به علاقه‌مندی‌هایم می‌رسم
او درباره زمان‌های مختص به خودش می‌گوید: «مثلا بعضی افراد از من می‌پرسند که چطور فرصت می‌کنم برای خودم زمان بگذارم. بله من هم علاقه‌مندی‌های زیادی دارم که با انجام آنها روحیه‌ام تقویت می‌شود؛ مثلا سعی می‌کنم کارهای مورد علاقه‌ام را انجام دهم؛ خیاطی خیلی دوست دارم. زمانی که دو تا از بچه‌های اولم کوچک بودند، در فرصتی که آنها می‌خوابیدند، خیاطی می‌کردم؛ چون خیلی برایم روحیه‌بخش بود. کارهایی مثل آشپزی، شیرینی پختن، سر زدن به دوستان و خانه همسایه‌ها از علاقه‌مندی‌های من است. حواسم بود که با وجود وظایف مادرانه از خودم غفلت نکنم. بالاخره من هم یک آدم هستم و علاقه‌مندی‌هایی دارم که باید به آنها برسم و سعی می‌کنم مهارت‌های جدید و متنوع را تجربه کنم تا از زندگیم لذت ببرم.»


والدینی که می‌خواهند بچه‌های زیادی داشته باشند باید برای تربیت فرزند اول‌شان بیشتر وقت بگذارند
این مادر دهه هفتادی به والدینی که می‌خواهند صاحب فرزندان زیادی شوند، توصیه می‌کند: «با تولد فرزندان بعدی در فرزند اول، حس بزرگ بودن شکل می‌گیرد، بنابراین اگر پدر و مادر نکته‌های زندگی را به او آموزش دهند، کارشان برای تربیت فرزندان بعدی راحت‌تر می‌شود. کسانی که دوست دارند بچه‌های زیادی داشته باشند، باید بدانند که اگر بتوانند بچه اول را خوب تربیت کنند و نکته‌های زندگی را به او بیاموزند؛ کارشان برای ادامه مسیر کمی راحت می‌شود. چون بچه اول زودتر از بقیه بزرگ می‌شود و می‌تواند بقیه بچه‌ها را بزرگ کند، مخصوصا اگر دختر باشد. من در حال حاضر هر چه که به دخترم یاد می‌دهم، او به بقیه خواهرهایش یاد می‌دهد. چون بزرگتر است و احساس مسئولیت دارد و این احساس مسئولیتش باعث می‌شود؛ خودش برای بقیه بچه‌ها مادری کند.»


همسرم همیشه به من روحیه می‌دهد و می‌گوید نباید خودم را دست کم بگیرم
او در ادامه می‌گوید: «یکی از موارد موثر در این زمینه روحیه دادن است که این به عهده پدر خانواده است. مثلا پدر بچه‌ها در کار خانه خیلی کمک کار من است؛ در شستن لباس‌ها و ظرف شستن، نگهداری از بچه‌ها به خصوص در زمانی که باردار بودم و در استراحت مطلق بودم، تنهایم نمی‌گذاشت. معمولا کارهای آشپزخانه را انجام می‌دادند و در زمان بارداری در تعویض پوشک بچه‌ها خیلی صبوری به خرج می‌دادند و کمک احوالم بودند. از این مهم‌تر خیلی به من روحیه می‌دادند. می‌گفتند که من می‌توانم هوای بچه‌ها را داشته باشم و این جهاد بزرگی است که من انجام می‌دهم. اینکه نباید خودم را دست کم بگیرم و خدا را شکر بچه‌هایمان، بچه‌های خوبی هستند.»


وقتی بچه‌ها سیر باشند، حرف گوش کن و ساکت می‌شوند
خانم شیخ بهایی یک توصیه مهم هم برای مادرها دارد: «مادرها تا جایی که ممکن است کتاب‌ها و مباحث مختلف درباره تربیت فرزند بخوانند. من در این زمینه از مطالب کارشناسان مذهبی مثل آقایان پناهیان، عباسی ولدی، تراشیون استفاده می‌کنم. کتاب‌ها به ما کمک زیادی می‌کنند که بتوانیم فرزندمان را آماده کنیم تا به سمت خوب و مثبتی گرایش داشته باشند؛ مثلا یکی از مواردی که مادرها باید بدانند این است که بچه‌ها اگر گرسنه نباشند، معمولا حرف گوش کن هستند و آستانه تحملشان بالاست. وقتی بچه‌ها گرسنه می‌شوند، معمولا حرف گوش نمی‌کنند. مدتی طول کشید تا من به این نکته پی بردم. مادرها همیشه باید یک خوراکی در خانه‌شان داشته باشند تا به بچه‌ها بدهند. اگر وعده غذایی‌ بچه‌ها خوب و کامل باشد با دو میان وعده دیگر کاملا سیر می‌شوند. 
غول بزرگ کردن بچه‌های پشت سر هم در مرحله اول آن قرار دارد
این خانم طلبه درباره یکی دیگر از محسنات داشتن بچه‌های پشت سر هم می‌گوید: «یک نکته دیگر که به خیلی‌ها می‌گویم این است که این نوع بچه داری کردن مثل بازی کامپیوتری است. اگر کسی بازی کامپیوتری کرده باشد، می‌داند که هر چه مرحله‌ها بالاتر می‌رود، بازی سخت‌تر و غولش بزرگتر می‌شود، اما در بچه‌های پشت سر هم، غول مرحله آخر در اول بازی قرار دارد. چون دو بچه اول خیلی کوچک هستند، کارهایشان خیلی زیاد است و مادر هم کم تجربه است اما مهم این است که مادر خودش در این شرایط بزرگ می‌شود. من همیشه می‌گفتم این بچه‌های اولم آمدند که من را بزرگ کنند. چون بچه‌های اول سختی‌های خاصی دارد که باعث پختگی می‌شود. وقتی که به بچه‌های بعدی می‌رسیم، این پختگی بیشتر می‌شود و آن دو بچه‌ اول هم می‌توانند به ما کمک دهند. البته واقعا کار سختی است. من وقتی به این موضوع پی می‌برم که کسی کمک کارم باشد، تازه می‌فهمم در طول روز چقدر کار می‌کردم.»
 
اینکه خانم‌ها نمی‌خواهند بچه‌دار شوند تا ظاهرشان خراب شود، یک فرضیه غلط است
او درباره شرایطی که باعث آمادگی ذهنیش برای داشتن تعداد زیادی فرزند شد، می‌گوید: «یکی از دلایلی که باعث می‌شد، من آمادگی ذهنی داشته باشم و بتوانم سختی‌های بچه‌داری را بپذیرم؛ الگوهای زندگی من بودند. من از همان نوجوانی کتاب‌های زندگی نامه همسران شهدا و شهدا را زیاد می‌خواندم. بعد از اینکه بچه دومم به دنیا آمد، کتاب «دختر شینا» را هم خواندم. کتابی که باعث شد، قوت قلب زیادی بگیرم. اینکه چطور یک زن می‌تواند پشت جبهه بماند و به تربیت بچه برسد، برایم بسیار امیدبخش بود. بعد از تولد دختر سومم وقتی خانم دباغ از دنیا رفتند، یادم افتاد که چه الگوی خوبی داشتم و به سراغش نرفتم. به همین بهانه، یک ویژه‌نامه خیلی خوب از خانم دباغ خواندم و فهمیدم که یک خانم انقلابی هم می‌تواند هشت بچه داشته باشد، هم فعالیت‌های سیاسی انجام دهد و هم مسئولیت‌های اجرایی‌اش را به نتیجه برساند. یعنی وجود ۸ بچه اصلا نمی‌تواند مانعی برایش باشد. یکی دیگر از نکات روحیه بخش برای من این روایت پیامبر (ص) است که گویا خطاب به خانم‌ها فرمودند: «بدن‌هایتان را استفاده نشده به گور ندهید. کسی از میان خانم‌ها پرسید که ما از بدن‌هایمان چطور باید استفاده کنیم؟ حضرت فرمودند با زائیدن فرزند، یک خانم می‌تواند از بدنش استفاده کند.» اینکه ما از بدنمان استفاده نکنیم تا ظاهر آن خراب شود، فرضیه غلطی است. ما در نظام اسلام باید برای دین هزینه بدهیم. این هزینه هم مالی و هم جانی است.»


باید رشته‌ای وجود داشته باشد که به مادرها نکات خانه داری و تربیت فرزند را آموزش دهد
این مادر جوان درباره لزوم ایجاد رشته خانه‌داری می‌گوید: «به نظر من مادر بودن سخت‌ترین کار دنیاست، از این نظر که همه جانبه است. اسمش مادری است ولی در عین مادر بودن تو باید روانشناس، هنرمند، مشاور، دکتر، دوست و خیلی کارهای دیگر بلد باشی. من خیلی وقت‌ها با خودم می‌گویم؛ چرا رشته‌ای مخصوص مادرها وجود ندارد. یعنی مثلا رشته‌ای باشد که به مادرها آموزش دهد که چطور بتوانند خانه‌شان را به سرعت مرتب کنند یا غذایشان را چگونه آماده کنند که سالم، تازه و متنوع باشد. یا مثلا وقتی بچه‌ای مریض می‌شود، چه کار کند تا سریع مستاصل نشوند. آقای قرائتی می‌گفتند؛ مثلا خانمی چهار سال درس می‌خواند که مهندس ساختمان شود و این چه فایده‌ای دارد، ولی آن خانم در مسائل مهم‌تری مثل بچه‌داری و خانه‌داری اصلا سررشته‌ای ندارد، بعد از چهار سال در این زمینه اطلاعاتش صفر است. از آنجا بود که فکر کردم، کاش رشته‌ای وجود داشت که تمام این نکات را به ما آموزش می‌داد.»


پرداخت کمک هزینه به خانواده‌های پرفرزند هر چند جبران مخارج بچه‌ها را نمی‌کند ولی باعث خوشحالی می‌شود
خانم شیخ بهایی درباره سیاست‌های تشویق به فرزندآوری می‌گوید: «برای اینکه بفهمیم بچه زیاد، چقدر فایده دارد باید نگاهمان را به زندگی درست کنیم. در این زمانه برای تشکیل خانواده و بچه آوردن خیلی باید پول خرج کرد؛ یعنی بیشتر از اینکه به ما فایده برساند، ضرر می‌رساند. بیشتر افراد به دنبال کارهایی هستند که به پول برسند تا تفریحات بیشتری داشته باشند. از طرف دیگر وظیفه کسب درآمد معمولا برعهده مرد خانواده است و این کار را خیلی سخت می‌کند. وگرنه قدیم‌ها که بچه‌ها کمک‌کار خانواده می‌شدند، تمایل به فرزندآوری خیلی بیشتر بود. برای تشویق به فرزندآوری درست است که مسائل مالی و کمک‌هایی مثل داشتن پرستار بچه و پوشک که در کشورهای اروپایی ارائه می‌شود، ضروری است. اما تمام این موارد خیلی سطحی و کم است. باید برای فرایند فرزندآوری فرهنگ سازی صورت بگیرد تا ساده شود. از طرف دیگر در قانون گویا موردی هست که دولت به تعداد بچه زیاد باید سکه یا نیم سکه بدهد؛ همین هم اگر اجرا شود، خیلی خوب است. به قول یک نفر که می‌گفت مطمئنا کمک‌های مالی این چنینی جبران هزینه بچه‌ها را نمی‌کند اما می‌تواند یک عامل تشویقی مهم باشد. مثلا وقتی بچه‌ شما به دنیا می‌آید و کسی برایتان کادو می‌آورد، این نیست که باعث جبران هزینه‌ها شود ولی باعث خوشحالی شما می‌شود.»

زنان امروز حاضرند سختی‌هایی از جنس دیگر را تحمل کنند ولی سختی مادر شدن را تحمل نکنند
این مادر دهه هفتادی درباره ضعف‌های مادران امروز می‌گوید: «مادران امروز دنبال راحتی هستند، مطمئنا بچه سختی‌هایی دارد، آن هم زمانی که چند تا پشت سر هم باشند. خانم‌ها می‌خواهند تا جایی که می‌توانند به ظاهر خودشان و خانه‌شان برسند. دنبال این جنس راحتی‌ها هستند و از اینکه کسی بخواهد این خوشی و آسایش‌ را از آنها بگیرد، دوری می‌کنند. چرا که ظاهر زندگی برایشان مهم‌تر از باطن زندگی شده. برخی حاضرند سختی‌هایی از جنس دیگر را تحمل کنند مثلا کار در ادارات ولی سختی‌ مادر شدن را نکشند. حقیقت این است که مادری سخت است، اما شیرینی‌هایی هم دارد که با هیچ چیز جبران نمی‌شود؛ شیرینی خنده‌های زیبای بچه‌ها وقتی که از بازی کردن با پدر و مادرشان لذت می‌برند وصف نشدنی است. برخی می‌گویند حالا ما برای پدر و مادرمان چه کار کردیم که بچه‌هایمان بخواهند برای ما انجام دهند یا می‌گویند بچه آوردن باعث می‌شود زودتر پیر شویم. در صورتی که این تفکرات اشتباه است. ما باید بدانیم که خدا مهم‌ترین اجر دهنده است. باید مطمئن باشیم که اگر ما کارمان را درست انجام دهیم؛ خدا حتما پاداش آن را به ما خواهد داد.»
 
همیشه از خودم سوال می‌کنم مثل آن خانواده آمریکایی روزی می‌توانم صاحب ۱۹ بچه شوم
او درباره اینکه می‌خواهد در آینده صاحب چند فرزند شود، می‌گوید: «اینکه بخواهم چند بچه بیاورم؛ شش یا هشت تا نمی‌دانم. یعنی این را به خود خدا واگذار کردم و اگر خدا لیاقت بدهد؛ چه باز هم بچه‌دار شوم و چه نشوم می‌گویم الحمدلله. من خودم را در این موضوع دخیل نمی‌دانم. من از زمانی که مجرد بودم، دوست داشتم مادر شش بچه شوم. ولی نمی‌دانم در آینده چه می‌شود. از وقتی آن خانواده آمریکایی را دیدم که نوزده بچه داشتند، با خودم می‌گویم یعنی می‌توانم روزی مادر ۱۹ بچه شوم؟ (می‌خندد).»

مادری کردن مفیدترین و بزرگترین کاری است که یک خانم می‌تواند انجام دهد
این مادر در پایان درباره اهمیت مادری کردن، می‌گوید: «مهم‌ترین کاری که روی زمین انجام می‌شود؛ کاری است که مادرها می‌کنند، کاری که هیچ کس دیگر نمی‌تواند انجام دهد. بسیاری از کارها هست که حتی اگر هیچ خانمی انجام ندهد، آقایان از پس آن بر می‌آیند اما قطعا نمی‌توانند یک بچه را به دنیا بیاورند و آن را تربیت کنند. یکی از نعمت‌هایی که خداوند به خانم‌ها ارزانی داشته؛ این است که می‌توانند واسطه تولد یک انسان شوند و آن را تربیت کنند و تحویل جامعه دهند؛ این بزرگترین کاری است که یک خانم می‌تواند انجام دهد. بزرگتر از همه کارهایی که خانم‌ها فکر می‌کنند، می‌توانند با آن مفید باشند. شاید کسی بگوید من معلم هستم و بچه‌های مردم را تربیت می‌کنم اما باید بداند که اگر بتواند بچه‌های خودش را درست تربیت کند، خیلی مهم‌تر از بچه‌های دیگران است که مدت کوتاهی با آن‌هاست. چون تاثیر مادر در بچه‌های خودش خیلی بیشتر است. تربیت بچه کاری که هیچ کس دیگر غیر از مادر نمی‌تواند انجام دهد.»

[کد خبر:AJ24202]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم