به گزارش آینه جم: در این شماره بیوگرافی ، سبک زندگی و عکس های زیبا از سبک لباس پوشیدن بهاره کیان افشار و خانواده اش را مشاهده می کنیم .
بهاره کیان افشار متولد ١٢ اردیبهشت می باشد.
بهاره کیان افشار بازیگری را از سال 1382 با بازی در مجموعه کلاه پهلوی به کارگردانی سیدضیا الدین دری شروع نمود و میتوان گفت حضورش در این مجموعه نقطه عطف وی در کارنامه کاری اش به شمار می آید.
وی نیز در مجموعه گاهی به پشت سر نگاه کن که ایام رمضان 94 از شبکه دو پخش میگردد حضور دارد و یکی از نقش های اصلی این سریال را ایفا می نماید.
وی نیز در فیلمهای سینمایی گناهکاران و هیچ کجا هیچکس نیز به ایفای نقش پرداخته است
بهاره کیانافشار ترانهسرایی قطعه «تو هستی»، با صدای بهرام رادان، را انجام داده است. نماهنگ این قطعه در سال ۱۳۹۲ منتشر شد.
آغاز راه - از یک سال تا 7-6 سال
من سال 83 به پروژه کلاه پهلوی دعوت شدم. همان موقع هفت ماه بود که در گروه تئاتر خانم حاجیان تمرین می کردم. خانم پاکروان - که همکحلاسی دوران دبیرستانم بودند - من را به آقای شریفی نیا معرفی کرد. همان یکی دو جلسه اول که رفتم سر صحنه کلاه پهلوی، عوامل تصمیم گرفتند من نقش «شادی مستشارنیا» را بازی کنم. تیر 85 بود که تصویربرداری کلاه پهلوی کلید خورد.
عملا قرار بود پروژه یک سال و نیم طول بکشد ولی ما نزدیک به 7-6 سال مشغول کار بودیم. در همه آن سال ها، چند تئاتر کوچک هم کار کردم. در همه آن مدت منتظر بودم کلاه پهلوی تمام شود و بتوانم بیشتر فعالیت کنم ولی خب، نمی شد. هیچ وقت نمی دانستی بعد از یک هفته چه کار خواهی داشت. به خاطر همین نمی شد به هیچ پروژه ای قول داد.
کلاه پهلوی - هم دانشگاه هم محل کار
من برای مسیر بازیگر شدنم، هیچ برنامه ریزی دقیقی نداشتم. اتفاقی که برایم افتاد واقعا مثل یک هدیه از سمت خدا بود. اگر تصمیم داشتم که از سنی شروع به بازیگری کنم، می رفتم کلاس بازیگری و بعد تئاتر را شروع می کردم و ... ولی بایم پیش آمد. الان هم حضور در کلاه پهلوی، برایم اتفاق خوشایندی محسوب می شود؛ اتفاقی که البته ساده نبود. شاید خیلی ها بگوید چرا سه تا نقش اول این سریال را تازه کارها بازی می کنند؟
جواب این است که هیچ بازیگری حاضر نبود 7-6 سال با دستمزد، شرایط و بی برنامگی مقطعی که داشتیم، با پروژه کنار بیاید. برای ما بازیگرهای جوان، کار در کنار بزرگان و پیشکسوتان کلاه پهلوی مثل یک دانشگاه محسوب می شد. برای اینکه هم در آن کار می کردیم، هم آموزش می دیدیم. من در تمام مدت کار کلاه پهلوی صبور شدم. صبری که هر بازیگری به ویژه در تلویزیون به آن نیاز دارد.
هیچ کجا ... - فیلمنامه ای پیچیده، هیجان جوانی
مهمترین عنصری که در «هیچ کجا هیچ کس» برای من وجودداشت، فیلمنامه جذاب آن بود. فیلمنامه نویس هیچ کجا، هیچ کس ساختار جالبی برای قصه اش در نظر گرفته بود که مشابهش را در سینمایمان کمتر سراغ داریم.
البته فیلمنامه ای که من بار اول خواندم تا زمان ساخت دچار تغییراتی شد که من همچنان آن نسخه اولی را بیشتر دوست دارم. در نسخه اول دلایلی که به شما انگیزه می دادند تا فیلم را پیگیری کنید و از سرنخ ها به اصل موضوع برسید، خیلی قوی تر بودند. دلیل دومی که من را مجاب کرد بازی در هیچ کجا، هیچ کس را بپذیرم، گروه خوب بود.
از گروه بازیگران تا عوامل پشت دوربین همه حرفه ای بودند و واقعا برای هر بازیگری آرزو است که در چنین گروهی کار کند، مخصوصا برای بازیگر تازه کاری مثل من که می خواهد تجربه کسب کند.
یلدا شخصیت منفعلی دارد؛ یعنی اتفاقات را به خاطر دلایل و زمینه هایی که دارد، می پذیرد چون عاشق شده با داود همراه می شود، چون باردار است شرایط را می پذیرد. شرایطش نه در خانواده ایده آل است، نه همراه با داود. چیزی مطلوب او نیست ولی کاری هم از دستش برنمی آید. نه از نظر سن و سال، نه وضعیت مالی اش، قابلیت هیچ حرکتی را به او نمی دهد. به همین خاطر منفعل است ولی عملا آنجایی که می بیند، از نظر ذاتی و روحی نمی تواند با شرایط همراهی کند و نشانه ای مثل زن حامله سر راه او برای او اتفاق می افتد، فکر می کند که باید برگردد.
همه این ویژگی ها یلدا را به شخصیتی درونگرا تبدیل می کند که من سعی کردم درکش کنم. به دلیل همین ویژگی های یلدا، ریتم بازیم را کند کردم و حتی کندتر از حالت عادی ام حرف می زدم. سعی کردم غم و فشاری را که خانواده و شرایط جدید به او آورده، در نگاه و چشم هایش بازی کنم. با شناخت من از یلدا، لازم بود قیافه اش مثل چهره هایی باشد که می گویند «از قیافه طرف غم می بارد». یلدا حتی وقتی لبخند کوچکی هم می زند، لبخندش تلخ است.
کسب تجربه - باید ریسک داشته باشی
من آدم تجربه گرا و ریسک پذیری در بازیگری هستم. یکی از محاسن کارگردان جوان، این است که گیرنده هایش باز است. حرف و انتقاد و پیشنهاد را می شنود، چون خودش را در ابتدای مسیر می داند، ظرفیت بیشتری برای دریافت نظرات عوامل از خودش نشان می دهد. مقابلش کارگردانی که سن و سالی از او گذشته هم برای خودش سبک پیدا کرده، هم خودباوری دارد. البته خودباوری که منفی نیست. این خودباوری از تجربه ای می آید که شاید میزانش 10 برابر جویای نام بودن در جوانی می ارزد.
من به عنوان بازیگر سعی می کنم به هر دو این کارگردان ها اعتماد کنم. هنوز هم دوست دارم با کارگردانی پخته کار کنم چوناز او چیزهای زیادی می گیرم. چشم هایم را می بندم، خودم را به او می سپارم و آنچه را که بگوید انجام می دهم و از حاصلش هم لذت می برم. کارگردان جوان هم من را به خلاقیت، تکاپو، جست و جو و پیشنهاد دادن وادار می کند. پیش آمده که فیلم کوتاهی از تیم های جوان به من پیشنهاد داده اند و با کمال میل قبول کردم؛ یعنی اصلا در هیچ کدام از این تجربه ها را روی خودم نبستم.
کار حرفه ای - شانه به شانه حرفه ای ها
همبازی بودن با صابر ابر و مخحمدرضا فروتن برایم جذاب و سخت بود. من درباره نقش خیلی فکر و تحلیل کردم تا بتوانم بازیم را در سطح باقی بازیگرها نگه دارم. آقای شیبانی هم پیشنهادهای خیلی خوبی برایم داشت. شرایط کار هم خیلی به من کمک کرد تا در شکل دادن یلدا موفق باشم. اگر این شخصیت باورپذیر و همسطح بقیه دیده می شود، قطعا بخش خیلی زیادی از شکل گیری اش را مدیون طراحان صحنه و لباس، فیلمبردار، گریمور، تدوین گر و صداگذار فیلم هستم.
جز شرایط بیرونی، خودم هم سعی کردم همان ارتباطاتی را که در داخل صحنه با هر بازیگری دارم، در بیرون از صحنه هم حفظ کنم تا حس و حالم تغییر نکند و یلدا باقی بمانم. یعنی سعی کردم با صابر ابر خیلی دوستانه تر، روان تر و صمیمی تر باشم و برعکس با آقای فروتن - که بسیار انسان نازنینی است و بازیگر خوبی - همان حالت فضای فیلم بین یلدا و مهران را داشته باشم. هر شب قبل از سکانس های فردا، با صابر ابر تمرین، روخوانی و بحث داشتیم. قبل از گرفتن هر سکانسی، مثل صحنه تئاتر آن سکانس را کامل بازی می کردیم. در هر قسمت هم شرایط همان فضا کمک کرد تا حس و حالمان تقویت شود.
می خواهم بازیگر خوبی باشم. دلم می خواهد وقتی اسمم در 60-50 سالگی می آید، بگویند فلانی بازیگر خوبی بود. این برایم بهترین هدیه است تا اینکه معروف شوم و ستاره معروف و ستاره شدن ممکن است برای هر کسی برحسب شانس اتفاق بیفتد ولی برای بازیگر خوب بودن شانس دخیل نیست و تلاش، زحمت و صبر مهم است.
من 9 سال است که دارم بازی می کنم ولی تازه بعد از 9 سال، کم کم دیگران درباره بازیگری ام حرف می زنند و کارم دیده شده. این دغدغه را ندارم که چرا زودتر شناخته نشدم. من آنجایی بودم و هستم که می خواستم باشم. من وقتی نمی توانستم به واسطه مخالفت خانواده ام به سمت بازیگری بیایم، گفتم خوب است چون حداقل مشهور هم نمی شوم! چون یک جورهایی از شهرت می ترسم.
چیزی که من از بازیگری می خواهم، لذت خودم از آن اتفاق است. اگر دیگران هم از آن لذت من، لذت ببرند و تحسینش کنند، کار برایم خیلی مطلوب است.
برای اینکه بدانم در سینمای دنیا و ایران چه خبر است، فیلم زیاد می بینم. مخصوصا فیلم های ایرانی. هم در بازیگرهای خانم ایرانی، بازیگرهای ارزشمندی وجود دارد، هم قطعا در خارجی ها. شاید اگر اسم ببرم، اسم کسی از قلم بیفتد ولی به نظرم پانته آ بهرام واقعا بازیگر ارزشمندی است، نگار جواهریان، فاطمه معتمد آریا، آزیتا حاجیان، رویا تیموریان، گوهر خیراندیش هم همینطور.
در بازیگران خارجی هم قطعا عاشق مریل استریپ هستم. سعی می کنم همه کارهای این بازیگرها را هم نگاه کنم ولی به نظرم اگر بخواهم سبک بازیگری کسی را برای خودم الگو کنم و ادامه اش بدهم، مسیر را اشتباه رفته ام.
برای اینکه هر بازیگری با توجه به ویژگی های فیزیکی، چهره صدا و تجربه های شخصی خودش از زندگی، یک نقش را متفاوت از بازیگر دیگر بازی خواهد کرد. به خاطر همین فقط می شود به مسیر بازیگرهای خوب نگاه کرد. اینکه چه انتخاب هایی داشتند، چه کار کرده اند که بازیگری آنها تقویت شده و اینکه چه رفتار و شخصیتی داشتند که در سینما ماندگار شدند.
چهره من گاهی نه تنها کمک حال من نیست، بلکه مانع من برای حرکت است. برای اینکه من از اول بازیگری را به خاطر نقش آفرینی و تجربه های مختلف از شخصیت های گوناگون و لذت از این کار انتخاب کردم. چهره ام شاید بعضی جاها کمکم کند ولی ویژگی است که نه خودم ایجاد کرده ام، نه می توانم از خودم بگیرم. تا امروز با نگاهی که به مسیرم داشته ام چهره ام بیشتر برایم مضر بوده.
به هر حال هر چهره ای وجوهی از شخصیت را دارد. یعنی هم می توانم منفی باشم، هم می توانم پاک و معصوم و مهربان باشم. من تمام تلاشم را می کنم که از آنچه به عنوان چهره در اختیار من است، در راستای آن نقش استفاده درست کنم.
هیچ وقت سعی نکرده ام چیزی را تبلیغ کنم که فقط به چهره من برگردد. هیچ وقت نخواسته ام چیزی را مثل یک شیء ارائه کنم. واقعا دلم می خواهد درباره کارم که برایش وقت گذاشته ام، صحبت کنم. واقعا دلم می خواهد که درست باشم و درست پیش بروم.
بازیگری هرگز شغل اول من نبوده و نیست. رشته تحصیلیام مهندسی كامپیوتر است و چون بیشتر دوستان نزدیكم معمار هستند با یكى، دو نفر از ایشان شركت كارهای اجرایی، ساخت و ساز و دكوراسیون داخلى داشتیم و بسیار فعال بودیم تا اینكه دوستانم فعلا از ایران رفتند. در حال حاضر هم بهجز بازیگری شغل دیگری دارم. البته من هرگز از وجههام در بازیگری در این شغل استفاده نكردهام و حتی خیلیها نمیدانند من فعالیت دیگری هم دارم.
ما خانوادگی -به صورت شاید بیمارگونه- عشق سفر رفتن داریم. (میخندد) دو لذت بزرگ زندگی من تئاتر و سفر هستند. سفر به كسب تجربه، ایده و دیدگاههای جدید كمك میكند.
سفر در عین ماجراجویی، آرامشبخش است و حال انسان را بهتر كرده و انرژی دوباره به ما میدهد. بهخاطر لطف پدر و مادرم كه خیلی اهل سفر بوده و هستند، ایران را حسابی گشتهام و بسیارى جاهای دیگر هم رفتهایم. حتی به مناطقی سفر كردهام كه شاید بهخاطر شرایط سختی كه وجود دارد، هر كسی علاقهمند نباشد به آنجا برود؛ چون تنها نمیتوان برای لذت بردن به این مناطق رفت و باید اهل كشف كردن و كسب تجارب جدید و ماجراجویی بود و روحیه بالاى تطبیق با شرایط متفاوت را داشت.
شهرت را دوست ندارم اما كتمان کردن جزو ابزار لازمه یك بازیگر است
بازیگری و دنیای سینما از بیرون بسیار رویایی است. قصههایی كه در فیلمها میبینیم و شخصیتهایی كه در آنها تصویر میشوند بخشی از رویاهای ما هستند پس طبیعی است كه مردم، سینما و بازیگران را دوست داشته باشند. راستش شهرت را دوست ندارم اما بالاخره جزء ابزارهای یك بازیگر برای رشد و دوام در حرفه سینماست. بههرحال شما باید ابتدا به چهرهای شناختهشده تبدیل شوید تا بتوانید وارد پروژههای مختلف شوید. به عنوان یك بازیگر دوست دارم وقتی بازیام در فیلمی تمام میشود به دنیای شخصی خودم برگردم اما خب این اتفاق نمیافتد. (میخندد)
وسیع شدن ارتباطات برایم جذاب است اما نه به عنوان یك بازیگر. یك وقتهایی دوست دارم خلوت خود و تجربه شخصیام را داشته باشم. ما بهعنوان یك بازیگر باید مدام مراقبت رفتارمان در اجتماع باشیم. باید همواره با مردم خوشبرخورد باشیم، حتی وقتی سرحال نیستیم، خستهایم یا بیماریم؛ چون مخاطب از حال درونیمان بیخبر است و كوچكترین بیتوجهی در رفتارمان ممكن است برایش غیر قابل قبول باشد.
داشتن زندگی سالم برای بازیگری مهم است
طبیعتا بازیگران باید زندگی سالمی داشته باشند. زندگی سالم و توجه به سلامت، ورزش و تغذیه مناسب قطعا در سلامت جسمی، شادابی چهره و تداوم عمر جوانی یك بازیگر موثر است. مطالعه، داشتن تفریح، خواب و استراحت بهموقع، سفر، برنامه غذایی مفید و سالم و. . . همگی به سلامت روح و جسم كمك میكنند.
من برخلاف برخی از همكارانم كه فكر میكنند حضور بازیگران در انجمنهای خیریه به شكلی كه رسانهای شود ممكن است شبیه تظاهر شود، اتفاقا حضور بازیگران و افراد و چهرههای شناختهشده در كارهای خیر و انجمنهای خیریه را دوست دارم و حتی فكر میكنم این از وظایف یك بازیگر است كه مشوق مردم و سایر چهرههای شناختهشده برای حضور در این برنامههای نیكوكارانه باشد و بهطور مداوم به دیگران یادآوری كند كه در كنار آنها افراد نیازمند بسیارى وجود دارند كه باید به یاد آنها هم باشند و تا حد توان كمك كنند.
من خیلی سال پیش از آنكه وارد بازیگری شوم بهواسطه شرایط سختی كه در زندگیام پیش آمد، با بنیاد خیریه بهنام دهشپور آشنا شدم. مادر یكی از دوستان نزدیكم مدیرعامل این موسسه هستند و من هم برای آنكه حواسم از موقعیت سختی كه برایم پیش آمده دور شود، با این موسسه به صورت داوطلبانه همكاری كردم. وقتی به نیت كمك وارد این موسسه شدم و مشكلات مردم را دیدم، تازه فهمیدم من واقعا هیچ مشكلی ندارم و خیلی هم آدم خوشبختی هستم.
با قاطعیت میتوان بگویم این موسسه یكی از سالمترین بنیادهای خیریه است. من پیش از شروع بازیگری هفتهای دست كم دو روز به این موسسه یا بیمارستان سر میزدم اما در حال حاضر بهخاطر مشغلههایم كمتر میتوانم حضور داشته باشم البته سعی میكنم به انواع دیگر و شاید بیشتر از پیش مفید باشم و با آشنا كردن همكاران و اطرافیانم به این موسسه كمك كنم.
سینما و تلویزیون و افرادی كه در آن فعالیت میكنند نمونهای از جامعه هستند و این افراد هیچ فرقی با سایر افراد اجتماع ندارند و دلیل حرف و حدیثهایی كه وجود دارد فقط به این خاطر است كه آدمهای فعال در این حوزه شناختهشدهتر از سایر حرفهها و افراد هستند.
بهنظر من هركس مسوول رفتار خودش و مسوول آگاهانه یا ناآگاهانه بودن این رفتار است. كسی كه اهدافش در زندگی مشخص باشد، نوع رفتارش با اطرافیان و عملكردش را منطبق با شخصیت و اهدافش تنظیم میكند و این موضوع هیچ ارتباطی با اینكه فردی در سینما شاغل باشد یا در سایر حیطهها ندارد.
سرودن ترانه برای آلبوم بهرام رادان
از سنین پایین بهواسطه علاقه شخصى پدرم همیشه به شعر و ادبیات پارسی علاقه داشته و دارم. گهگاهی هم دستی بر قلم دارم و از چینش كلمات كنار هم لذت میبرم. ترانه و متنهای ادبی را بسیار دوست دارم و خودم هم ترانه و متون ادبی مینویسم. آقای بهرام رادان، پیش از اینكه بازیگر شوم از دوستان من بودند و پس از ورودم به دنیای بازیگری این دوستی بهواسطه همكاری پررنگتر شد. ایشان ترانههای مرا خواندند و از چهار، پنج تا از این ترانهها در آلبومشان استفاده كردند. خیلی از این همكاری راضی بودم و آلبومشان را هم خیلی دوست دارم.
زیبایی و زیبا ماندن خوب است اما افراط را نمیپسندم
متعادل بودن در هر چیزی بهترین است و افراط قطعا خوب نیست. در مورد جراحیهای زیبایی هم فكر میكنم اگر این جراحی بتواند به رفع نقایص منجر شود نه تنها هیچ ایرادی ندارد كه خیلی هم خوب است. چرا باید حالا كه دنیای پزشكی اینقدر پیشرفت كرده كسی بهخاطر داشتن نقصی كه میتواند با استفاده از علم آن را برطرف كند، از این كار منع شود؟ اما اگر این كارها بهخاطر پیروی از مد و دنبالهروی از سایر افراد باشد، برایم عجیب و غیر قابل قبول است.
در مورد بازیگران شاید این مورد كمی سختگیرانهتر باشد چون مخاطب بازیگر را بهواسطه چهرهاش میشناسد و اگر با تغییری بزرگ مواجه شود شاید تغییر آن چهره را نپذیرد یا به سختی با آن كنار بیاید. قطعا هیچ چهرهای بینقص نیست اما اشكالات كوچك را میتوانیم بپذیریم و شاید همین چیزهایی كه بهنظر خودمان اشكال و ایراد هستند اتفاقا چهرهمان را بهتر كنند یا نكتهای شوند برای تمایز و خاص و متفاوت بودن از سایر چهرهها. بهنظرم بیشتر از آنكه روی ظاهر زیبایمان حساس باشیم بهتر است این حساسیت را صرف زیبایی باطن، بهداشت و سلامت روح و جسممان كنیم و همانقدر كه نگران خرید لوازم آرایش خوب و گرانقیمت هستیم، در خرید لوازم بهداشتی و ورزشى نیز دقت داشته باشم.
علاقهام به بازیگری از كودكی آغاز شد. كلاس دوم دبستان بودم كه به گروه تئاتر مدرسه ملحق شدم و از همان دوران دبستان بهشدت از بازی در تئاتر لذت میبردم. این نمایشها معمولا در مراسم جشنهای مدرسه اجرا میشد كه قطعا همهمان از آنها خاطراتی داریم و در گروههای مختلف تئاتر، سرود و ... عضو بودیم. این نمایشها و نقشها معمولا خیلی كوتاه بودند اما من در همان لحظات كوتاه هم نهایت لذت را از نقشآفرینیام میبردم.
علاقهمندیام از دوران كودكی شروع شد اما بعدها با جدیت بیشتری این هنر را دنبال كردم و با خانوادهام به تماشای تئاتر میرفتیم؛ مثلا یادم هست وقتی تئاتر «دندون طلا» به كارگردانی آقای داوود میرباقری و تئاتر «دایره گچی» به كارگردانی آقای حمید سمندریان را دیدم، بازیگری در تئاتر برایم خیلی جدی و تبدیل به یك رویا شد. با تماشای بازیگران این تئاترها آرزو كردم روزی مانند آنها روی صحنه باشم و در كارهایی تا آن حد قوی ظاهر شوم.
خانوادهام مخالف حضور من در دنیای بازیگری بودند اما الان مشوقم هستند
از آنجا كه خانوادهام در دوران نوجوانی همیشه مخالف حضورم در دنیای تئاتر بود، عطش بازیگری در من بیشتر میشد. طبیعی است وقتی انسان را از چیزی منع كنند اتفاقا بیشتر به سمت آن جذب میشود؛ به خصوص اگر این مساله در نوجوانی اتفاق بیفتد چون در این سن همهمان كمی خودسر و كلهشق هستیم. (میخندد) راضی كردن خانوادهام برای ورود به دنیای بازیگری با سختی همراه بود و زمان زیادی برد اما خوشبختانه در نهایت توانستم راضیشان كنم؛ به شكلی كه الان جزو حامیان و مشوقان اصلی من و بسیار همراه هستند و كارهایم را با علاقه پیگیری میكنند و حتی وقتی برخی پیشنهادها را رد میكنم میگویند: « اینقدر سخت نگیر » یا میگویند « بهاره چرا اینقدر كمكار شدهای؟ » (میخندد) من فكر میكنم اگر انسان اراده كند میتواند سرنوشتش را بهنفع آرزوهایش تغییر دهد.
آقای شریفینیا پرسیدند: « بازیگری را دوست داری؟»
دو سال قبل از بازی در سریال «كلاه پهلوی»، آقای محمدرضا شریفینیا مرا در جشنواره فیلم فجر دیدند و از من پرسیدند که آیا دوست دارم بازیگر شوم؟ من جواب دادم خیلی مشتاقم ولی خانوادهام مخالف هستند و اجازه ندارم. بعد پروسه ساخت سریال «كلاه پهلوی» پیش آمد و اتفاقا در این كار یكی از دوستان دوران دبیرستان من كه همیشه به كارگردانی علاقهمند بود، در این پروژه جزو عوامل گروه بود؛ بنابراین آقای شریفینیا باز هم به دوست من گفته بودند: « به بهاره بگو اگر علاقهمند است برای بازی در این سریال بیاید. » خلاصه با جلب موافقت خانواده به جمع بازیگران این سریال ملحق شدم. خوشبختانه آقای دری از همان ابتدا گفتند كه برای بازی در نقش شادی مستشارنیا مناسب هستم؛ ضمن اینكه گروه به دنبال بازیگری بودند كه هم بسیار باانگیزه و مشتاق باشد و هم چهرهای شناختهشده نداشته باشد تا برای مدت طولانی سر پروژه دیگری نرود.
بازی در سریال «كلاه پهلوی» برایم مشق صبر بود
پیوستن به سریال «كلاه پهلوی» در ابتدا برایم بسیار رویایی بود ولی پروسه ساخت این سریال آنقدر طولانی شد و بیبرنامه كش آمد كه برای همه گروه حالتی فرسایشی پیدا كرد. قرار بود این سریال طی یك سال و نیم به پایان برسد ولی زمان فیلمبرداری شش سال طول كشید. بازیگری شغلی است كه با دیده شدن و در مقابل مخاطب قرار گرفتن معنا پیدا میكند اما حضورم در این سریال به این شكل نبود و ما فقط فیلمبرداری میكردیم بدون آنكه حتی بخشی از سریال پخش شود. بازی در «كلاه پهلوی» اما با وجود همه سختیها برایم این مزیت را داشت كه درس صبوری بگیرم و این صبر همیشه در زندگی به من كمك خواهد كرد؛ ضمن اینكه همیشه قدردان این پروژه و تجاربی هستم كه طی این كار به دست آوردهام.
بازیگری حرفهای است كه آرزوها و جاذبهها را به تصویر میكشد اما خودش چندان رویایی نیست. هیچ بخشی از این حرفه جز همان خروجی كار رویایی نیست، این حرفه سخت و طاقتفرساست. در یك جمله میتوانم برداشتم از این شغل را اینطور تعریف كنم كه بازیگری حرفهای رویایی نیست اما میتواند شما را به رویاها و آرزوهایتان برساند.
درست است كه بازیگری به شكل جدی را با بازی در سریال آغاز كردم اما انگیزهام از بازیگر شدن، حضور روی صحنه تئاتر بوده و هست. همچنان از بازی در تئاتر بیشترین لذت را میبرم. لحظهای كه احساس میكنم واقعا عاشق بازیگری هستم همان لحظهای است كه روی صحنه تئاتر هستم. حاصل بازی در تلویزیون و سینما را با فاصله زمانى طولانى میتوانم ببینم و گاهی آنقدر این زمان طولانی میشود كه خودم یادم میرود چه كارها كرده بودم (میخندد) و به عنوان مخاطب این كارها را تماشا میكنم؛ شاید تماشای كارهایم به عنوان مخاطب هم به نوعی جذاب باشد اما لذت تئاتر و مواجه شدن رودررو با تماشاگر لطف دیگری دارد.
ابتدا به قصه و سپس به نقش توجه میكنم
تئاتر را خیلی دوست دارم اما الویتبندیام برای انتخاب نقشها بستگی به زمان و شرایط دارد. ممكن است مثلا پنج ماه وقت آزاد داشته باشم و در تلویزیون پروژهای را بپذیرم، گاهی نیاز مالی باعث میشود نقشی را قبول كنم و گاهی هم ممكن است همكاری با شخصی هنرمند و برجسته مرا ترغیب به قبول نقشی كند. وقتی فیلمنامهای به دستم برسد ابتدا به قصه و سپس به نقش توجه میكنم؛ البته این از بُعد توجه به فیلمنامه است و قطعا عوامل كار مانند كارگردان و تهیهكننده هم برایم خیلی مهم است.
خیلی نمیتوان مدیومهای سینما و تلویزیون را از هم تفكیك كنم. بعد از بازی در سریال «كلاه پهلوی» وارد پروژههای سینمایی شدم اما حس كردم هنوز كارهای ناتمامی در تلویزیون دارم و باز هم با سریال «گاهی به پشت سر نگاه كن» به تلویزیون بازگشتم. از آن دسته بازیگرانی نیستم كه بهخاطر ورود به دنیای سینما از تلویزیون فاصله میگیرند و به همین خاطر زمانى که كاری خوب با همه شرایط مناسب به من پیشنهاد شود، قبول میكنم.
به زودی در نقشی كاملا متفاوت بازی خواهم داشت
عاشق بازی در نقشهای متفاوت هستم و دوست دارم بازی در نقشهایی بسیار دور از خودم را تجربه كنم. بازی در فیلم «هیچ كجا هیچ كس» یكی از این تجربیات بود ولی باید خودم را بكشم تا به من از این نقشهای بدهند (میخندد). عاشق بازی در نقشهای كمدی هستم و خیلی دوست دارم در یك فیلم كمدی خوب بازی كنم. اتفاقا قرار بود در فیلم «دایره زنگی» نقش شیرین را ایفا كنم اما بهخاطر حضور در پروژه« كلاه پهلوی» متاسفانه آن موقعیت و برخی موقعیتهای مشابه را از دست دادم. به تازگی بازی در فیلمی را قبول كردهام كه نقشم در آن كوتاه است اما بهخاطر همین متفاوت بودن، بازی در آن نقش را قبول كردم. در این فیلم ظاهرم كاملا متفاوت از آنچه تابهحال دیده شده خواهد بود.
چهرهام گاهی راهگشا و گاهی مانع حضورم در برخی نقشها بوده
بهنظرم هر چهره ویژگیها و مشخصههایی دارد كه تداعیكننده نوعی شخصیت است؛ البته نه به این معنا كه هر چهره صرفا برای بازی در نقشی خاص مناسب است اما خب نمیتوان كتمان كرد برخی چهرهها برای بازی در نقشهایی مناسبتر هستند. چهره من هم گاهی برایم راهگشا و گاهی مانع بازی در برخی نقشها بوده است. بههرحال داشتن چهره مناسب و فیزیك سالم و خوب برای بازیگری غیرقابل انكار است.
[کد خبر:AJ17149]