n00118336-b.jpg

آینه جم: فیلم «صفر تا سکو» از همان آغاز، از همان لحظه ای که فیلم ساز تصمیم به ساخت آن را گرفته، نیمیاز راه را رفته و درواقع 50 درصد از موفقیت فیلمش رقم خورده است.

به گزارش آینه جم : این گفته حرف تازه ای نیست که «پیدا کردن موضوع بکر در سینمای مستند، پیمودن نیمی از موفقیت یک فیلم را تضمین می کند». از این رو فیلم ساز موفق در این زمینه، آن کسی است که موضوعش  را به درستی انتخاب می کند و دست بر چیزی می گذارد که اشتیاقی فراوان برای تماشای آن است و میلی همگانی برای آگاه شدن از آن موضوع وجود دارد. و از آن جا که آگاهی بخشی از فیلم مستند قسمتی قابل ملاحظه از وظیفه و رسالتِ- نه در معنای کلیشه ای آن- این شکل از سینماست، بر گزینش موضوع از سوی فیلم ساز باید تاکید بیشتری داشت، چرا که قرار است مخاطب را با حرف و چیز جدیدی- به زعم فیلم ساز- آشنا و او را از نکاتی تازه آگاه کرد.


از این حیث، فیلم «صفر تا سکو» از همان آغاز، از همان لحظه ای که فیلم ساز تصمیم به ساخت آن را گرفته، نیمیاز راه را رفته و درواقع 50 درصد از موفقیت فیلمش رقم خورده است. «صفر تا سکو» از این منظر که قهرمانی ورزشی را تا رساندن او به سکو دنبال می کند، حرف تازه ای ندارد، اما از آن جا که شخصیت مرکزی اش به جای یک نفر، سه خواهر می شوند، ایده ای ناب را در خود دارد. از سویی دیگر، ورزش زنان در جایی که صحبت از اما و اگرهای فراوان و محدودیت های بسیار است، خود به خود بر جذابیت فیلم اضافه می کند، چرا که این جا جایی است که می توان به این اما و اگرها نزدیک تر شد و به شکلی دقیق تر، آن ها را برای مخاطب پیدا کرد؛ آن هم از زبان کسانی که خود وسط این دایره محدود هستند.

خواهران منصوریان حالا دیگر از معروف ترین های ورزشی کشورند. قهرمانی این سه خواهر که در رسانه ها نیز بازتاب گسترده ای داشته، سبب شده تا کسی نباشد که آن ها را نشناسد. حتی می توان گفت که داشته ها و اطلاعات ما از این سه خواهر آن قدر زیاد است که بی آن که فیلم «صفر تا سکو» را ببینیم، به خوبی آن ها را می شناسیم. این شنناسایی تا جایی پیش رفته که از زیر و بم زندگی شان باخبریم؛ حتی می دانیم که آن ها بدون سایه پدر بزرگ شده اند و چه سختی ها که ندیده اند. می دانیم برای این که بر سکو بایستند، از صفر آغاز کرده اند و خود به تنهایی کوله بار مشکلاتشان را به دوش کشیده اند. و مشکل از همین نقطه برای سازنده فیلم «صفر تا سکو» رقم می خورد.
صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش 
در واقع انتخاب این موضوع- پرداختن به سه خواهر قهرمان- به همان اندازه که بدیع و جذاب است، رفتن به سمت آن نیز مشکل به نظر می رسد. اولین دغدغه فیلم ساز باید این باشد که چه چیزی را می تواند ارائه دهد که برای مخاطب آشنا نباشد، چرا که فضای بیرونی زندگی آن ها به قدر کفایت در رسانه ها آمده است. بنابراین فیلم ساز هر چقدر بیشتر به درون آدم ها نفوذ کند، می تواند شانس بیشتری برای موفقیت فیلمش فراهم آورد و مخاطب را به نحوی گسترده تر راضی نگه دارد. این که مخاطب از فیلم «صفر تا سکو» جلوتر است، اصلی ترین چالشی است که پیش روی فیلم ساز بوده است. اما آیا فیلم ساز به سلامت از این چالش و تنگنا گذار می کند؟
درست که فیلم به خوبی می تواند مخاطب را با خود همراه کند و تماشاگر به درون لحظه های زیادی از فیلم فرو می رود و با شادی شان خوشحال می شود و با غمشان اندوهگین می شود، اما می شد که ما از تماشای فیلم چیزی بیشتر نصیبمان شود به نسبتِ داشته های قبلی مان درباره این سه خواهر. موقعیت شخصیت های فیلم موقعیتی درخشان و یکه است. آن ها از یک سو خواهرند و از سویی دیگر می توانند رقیب هم باشند؛ درست که در یک وزن نیستند، اما به لحاظ احساسی می توانند لحظاتی را داشته باشند که در برابر یکدیگر قرار می گیرند. جای این لحظه ها در فیلم خالی است. به شهادت عنوان بندی پایانی، اکنون آن ها لژیونر شده اند.
این همان چیزی است که آن ها برایش جنگیده اند و خشم داشته اند. آن ها برای این که به چنین جایگاهی برسند، راه ناهمواری را طی کرده اند. ما در طول فیلم بیشترسختی ها و محدودیت هایشان را دیده ایم. اشک های مادرانه دیده ایم و دل تنگی های دخترانه برای نبودن پدر. کمبودهای مالی و اقتصادی شان را دیده ایم و صورتی کبودشده با چشمانی متورم به نشانه پایداری و از خود گذشتگی؛ که البته در زیرلایه آن سبعیتی وجود دارد از نداشتن ها، محرومیت ها و کمبودها؛ چه در ابعاد اقتصادی و چه در زمینه های عاطفی.
ما انتخاب نشدن و حسرت و اشک ها دیده ایم در طول فیلم. همه این ها برای این است که آن ها قصد دارند پایشان را بر زمینی سفت تر بگذارند و قدم هایی راحت  و استوارتر بردارند. دیده ایم که چگونه برای کم کردن چند گرم وزن، تا چه اندازه دچار مصیبت و ناراحتی شده اند و تا پای از دست دادن سلامتی شان نیز پیش رفته اند. به کلامی کوتاه، درست که در فیلم خنده ها و سرگرمی شان- مثل درست کردن دابسمش- را نیز دیده ایم، اما فیلم گویا بیشتر خواهان آن بوده که زنانی قهرمان را نشان دهد که در چنبره ای از مشکلات گرفتارند.
 صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش
 اما از این پس چه؟ دلمان می خواهد تصویری از زندگی کنونی شان را نیز ببینیم. می خواهیم بدانیم آیا این همه جنگیدن ها نتیجه بخش بوده است؟ حالا که آن ها در جایی هستند که می تواند آرزوی هر ووشوکاری باشد، آیا خوشحال اند؟ دوست داریم بدانیم فراتر رفتن از سکو، برایشان چه ارمغانی آورده و زندگی شان با چه ارزش افزوده ای رو به رو شده است؟ می شد فیلم فقط به گام های معلق دیروزشان بسنده نکند و گام های استوار امروزشان را نشان دهد؛ اگر واقعا امروز به گام هایی استوار رسیده باشند.

خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش
شادی حاجی مشهدی: «صفر تا سکو»، درباره هنجارشکنی هاست، درباره استعدادهایی که در نتیجه محرومیت شکوفا شده اند. در توصیف هیمنه و هیبتی باورپذیر، که در قلمرو بازنمایی مختصات زندگی فردی و حرفه ای قهرمانانش به دگردیسی و کمال منتهی می شود. سحر مصیبی، در اولین تجربه مستند خود، با مدنظر قرار دادن انگیزه های قدرتمند درونی خواهران رزمی کار اهل سمیرم، تلاش آنان را برای دست یابی به بی نیازی و آسایش به تصویر می کشد. کارگردان، پس از معاشرت و زندگی نزدیک با خانواده منصوریان جلب اعتماد سه خواهر ورزشکار از این خانواده (شهربانو، سهیلا و الهه)، ضمن نزدیک شدن به جزییات زندگی حرفه ای آن ها، وجوه تازه ای از مفاهیم اراده و تلاش انسانی را آشکار می سازد.

مصیبی، با در نظر گرفتن کلیت زندگی این سه زن، هوشمندانه و با استفاده از قوه تشخیص زنانه اش، تنها چیزهایی را غربال می کند که در میان همه این رخدادهای ریز و درشت، برای قوام دادن به شخصیت پردازی و قصه گویی لازم دارد. لحظاتی که برای ایجاد بار دراماتیک در افت و خیزهای فیلم لازم است تا ریتم طبیعی و اتفاقات آن را به پیش براند، در ذات موضوع این مستند مستتر است. مبارزه طلبی و کوشش برای دست یابی به سکوهایی بالاتر، انگیزه اصلی این زنان ورزشکار و رنج کشیده است. از منظر روان شناسانه، انگیزش در این شخصیت ها، فرایندی پویاست و نه ایستا؛ و دلیل اصلی پیدایش و تقویت آن، وجود حالتی از محرومیت و عصیان در برابر وابستگی ها و تمایل به رسیدن به هدفی والاتر است.
 صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش
عامل این برانگیختگی، رهایی از فقر است؛ محرک درونی، پدری است پسردوست... و محرک بیرونی رهایی از محدودیت های تحمیلی به جنس مونث در یک جامعه محدود از شهرستانی محروم. اگرچه طرح چنین الگوریتمی درباره ترسیم این پیروزی، دست کم به لحاظ تئوریک- از انگیزش تا رسیدن به هدف- منطقی به نظر می رسد، اما احتمال فقدان بسیاری از بدیهیات و ملزومات زندگی این سه نفر برای افرادی دیگر هم قابل تصور است. نکته قابل اعتنا در این مستند این است که چطور محرومیت، در این سه خواهر موجب رشد و تعالی می شود.

فصل آغازین آشنایی با خواهران منصوریان در این فیلم کارکردی نمادین و توصیفی دارد؛ حضور الهه در کنار کامیون و جاده، حمل و جا به جایی بلوک های سنگین سیمانی توسط شهربانو و دست های پینه بسته و خاک آلود سهیلا، نمادهایی از رویارویی با نوعی از زندگی پرزحمت و مردانه هستند. در ادامه مخاطب درک می کند که حرکت به سوی ورزش های رزمی از سوی شهربانو کلید خورده و به مرور با تشویق و همراهی دو خواهر دیگر، رنگ و بویی حرفه ای تر می گیرد. تمرین ها جدی و پرهزینه هستند و شهر کوچک سمیرم، فاقد باشگاه و محروم از امکانات ورزشی مناسب است. آغاز سفرها و دوری از خانه و خانواده بزرگ ترین عامل رسیدن به استقلال و کسب توانمندی های بیشتر در این سه ورزشکار می شود.

کسب موفقیت های پی در پی آن هم در یک ورزش رزمی سنگین، در سطوح قهرمانی و بین المللی به خودی خود تابوشکنی بزرگی در جامعه مردسالار و در حال گذار ایرانی به شمار می رود. این سنت شکنی ها اگرچه بیشتر مورد وثوق جمعیت ها و جنبش های فمینیستی است، اما سمت و سوی مستند «صفر تا سکو» مطلقا یک سویه نیست. درک واقع گرایانه از شرایط سخت زندگی و عصیان در برابر مشکلات پیش رو، دلیل اصلی این همت و غیرت است. عظمت این اراده و شیرینی این پیروزی ها آن جا به اوج می رسد که برای نخستین بار در مسابقات لیگ حرفه ای ووشو چین این پیروزی بزرگ به اسم یک زن ایران ثبت می شود؛
(پیروزی الهه منصوریان بر حریف چینی) که غافل گیری بزرگ و دل چسب دیگری را برای این خانواده و همه ایرانیان به ارمغان می آورد. آن چه باید در مورد چنین مضامینی مورد دقت و توجه قرار گیرد، پرهیز از جنسیت ستیزی و جنسیت مأبی است. آفت این حب و بغض ها آن جا بیشتر آشکار می شود، که حامیان این «ایسم ها» درک درستی از موقعیت ها و ثروت های معنوی از دست رفته در زندگی این افراد ندارند، و سرخوشی های کودکانه، عاشقانه های جوانی و حس بربادرفته آسایش و آرامش در این زنان رنج دیده را، قربانی مشت های گره کرده خود در مقابل آن جنس دیگر می کنند.
 صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش
برای این سه نفر، زنانگی و ظرافت جایشان را به سرسختی و تلاش داده و امیدواری و سخت کوشی، نیروی محرک مبارزه هایی دشوار در این کارزار مردانه است. طرح یک پرسش از سوی بیننده، کفه تعادل این ترازوی جنسیتی را بر هم می زند؛ این که به راستی فارغ از قفسه های پر از مدال، کاپ های قهرمانی و موفقیت های مالی احتمالی، یافتن تکه های گم شده ای از همسربودن، مادر شدن و فراغت یافتن از مبارزه و رزم، چطور برای این ورزشکاران معنا پیدا می کند. در این مستند متاسفانه مجال پرداختن به این نقش ها وجود ندارد و کارگردان عامدانه از بررسی موشکافانه آن ها می گذرد و تنها به طرح چند نما از زندگی و روابط عاطفی شهربانو با همسرش بسنده می کند.

به راستی نقش حقیقی پدران، همسران، برادران و دیگر مردان زندگی این زنان چیست؟ آیا می توان انتظار داشت هویتی که این چنین دستخوش دگردیسی و تغییر شده، دیگربار با روحیات و قامتی زنانه بروز کند و الگوهای فکری و رفتاری در آن ها، همان چیزی باشد که مورد انتظار جامعه و فرهنگ تحول گریز و محافظه کار این زمانه و کشور است؟ اگرچه آموزش و هدایت نسل جوان و علاقه مند به ورزش، در آینده ای نزدیک، می تواند به عنوان هدفی ارزشمند برای ای سه قهرمان مفروض باشد، اما دغدغه ها و آرزوهای فردی آنان، قابل اشتراک و گرته برداری نیست. از این حیث، کارگردان به لحاظ تماتیک و عامدانه، تلاش برای تسخیر سکوهای قهرمانی و نمایش لحظات مبارزه و کسب این موفقیت ها را محور قرار داده است.
استفاده از دوربینِ روی دست برای نزدیک تر شدن به جهان سوژه ها و ملموس تر شدن حالات روحی و فیزیکی این شخصیت ها به درستی انجام می شود، ولی درک معانی در برخی گویش های محلی به ویژه در ادای برخی دیالوگ های خودمان مابین اعضای خانواده، به محاق رفته و برای بیننده نامفهوم می شوند. اگرچه این ابهام شنیداری در دیالوگ های فیلم، به روایت و ریتم کلی ضربه ای وارد نمی کند، اما در درک جزییات و کنش درونی اعضای خانواده بااهمیت است.

موسیقی فیلم هنگام نمایش هیجانات ورزشی و مسابقات، تمی مارش گونه و پرقدرت پیدا می کند و در لحظات افتان و آرام رویدادها، حزین و دارماتیک است. ترکیب سرود نوستالژیک «ای ایران» با تصاویر این زنانِ خستگی ناپذیر، که پیروزمندانه سکوهای قهرمانی را یک به یک تسخیر می کنند، حسی غرورآمیز با میهن دوستی را در بیننده بیدار می کند و در پایان، شروعی سرافرازانه را در زندگی ورزشی و اجتماعی این زنان بشارت می دهد.
صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش 

فرشتگان آهنین

ندا قوسی: در تفکرات فمنیستی مطرح می شود که باید فضا و گستره ای برابر، برای حقوق زن و مرد وجود داشته باشد؛ این گستره شامل حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، شخصی و... می گردد. اما با اندک توجهی هم می توان اذعان داشت که با وجود شروع این جنبش در حدود اواخر قرن هجدهم میلادی، باز هم مبارزاتِ مبارزان آن پایان نیافته و چنان چه پای صحبت سردمداران این حرکت بنشینیم، از دید آن ها اتفاق قابل قبولی در زمینه این برابری رخ نداده است. اما بیاییم و منصفانه تر به قضایا نگاه کنیم، تمام امور انسانی همه جای دنیا و در هر برهه ای از زمان، نسبی است؛
مثلا وقتی در دهه دوم قرن بیستم گروهی از زنان آمریکایی برای رسیدن به حق رای تلاش می کردند، سخت بود تصور این که سرانجام بتوانند بدون خشونت و با استراتژی های مدنی، به مقصود برسند، ولی ماهیت و شرایط جامعه آن دوران  آمریکا به گونه ای پیش رفت که سرانجام زنانی چون آلیس پال و لوسی برنز، که سران جنبش حق رای برای زنان بودند، توانستند خواسته های خویش را بر کرسی بنشانند و این برابری را برای جامعه 100 سال پیش آمریکا به ارمغان بیاورند. (در این زمینه فیلم «فرشته های آرواره آهنی» به کارگردانی کاتیا فون گارنیه (2004)، توصیه می شود.)

اما در جوامع سنتی و مذهبی، کار دشوارتر و تلاش خواهندگان این برابری ها، به طبع بیشتر و افزون تر خواهدبود. در مورد سه خواهر قهرمان، خواهران منصوریان، قضیه سخت تر و پیچیده تر نیز بوده. این جا منظور از چنین جامعه ای، شهرستانی محروم، مذهبی و سنتی، همچون سمیرم است؛ شهرستان کوچکی با جمعیتی کمی بیش از 100 هزار نفر! اما از درون محرومیت این منطقه کوچک، در میان خانواده ای فقیر وسخت کوش، انسان های توانمندی بیرون آمده اند که بارها و بارها نام کشور ایران را بر سر زبان جهانیان آورده اند و بر سکوهای رفیع، سرود ملی سرزمینشان را بلند خوانده اند.

اینان یلان ایران زمین نبودند که این چنین کردند، بلکه شیرزنانی هستند که دلیری خود را تا نهایت توان به نمایش گذاشته اند (حتی تا نزدیک به از دست دادن بینایی). دختران قدرتمند و رقیق القلبی که حتی برای ساختن خانه و سقفی برای زندگی، خودشان آستین بالا زده، آجر روی آجر گذاشته اند. این سه خواهر، مبارز، با نام های شهربانو، الهه و سهیلا منصوریان، اگرچه کودکی نکرده اند، فقر به آن ها سخت گرفته، رنگ رخت و لباس نو را در بچگی ندیده اند، روی تخت خواب راحت نخوابیده اند و پا به پای پدر در مزارع و زمین های کشاورزی، سخت کارگری کرده اند، اما آن قدر بی هراس کوشیده اند که بی اغراق، اکنون نام آورترین خواهران کشورشان به حساب می آیند.
صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش 

شهربانو منصوریان، 32 ساله، که میان خواهران خود بیشترین تعداد مدال های طلا را دارد، دقیقا مصداق «پشت هر انسان موفقی، همسر فداکاری ایستاده است» است. به همین خاطر است که نام همسرش، امید، همواره و همه جا، بر زبانش است. الهه منصوریان خواهر 26 ساله، اولین نفری بوده که بین خواهران دیگر به ورزش ووشو روی آورده و هم چنین اولین عضو خانواده که نامش در زمینه ووشوی بانوان ایران مطرح شده. سهیلا منصوریان، خواهر 27 ساله، پس از آن که خواهرانش توانستند موفقیت ها را در زمینه ووشو کسب کنند، با وجود علاقه ای که به رشته های کونگ فو و کیک بوکسینگ داشته، وارد رقابت های ووشو شده.

جهد و اراده فولادین این خواهران شیردل، مدتی است زبانزد بسیاری گشته، اما فیلمی که بانوی ایرانی، سحر مصیبی، به تهیه کنندگی مهتاب کرامتی هنرمند و طهورا ابوالقاسمی ساخته، حق  مطلب را تا حدود زیادی در مورد توانایی این سه بانوی تلاشگر به تصویر کشیده. این مستند سینمایی با تصاویر درست و به اندازه، فیلم برداری متناسب، موسیقی هیجان انگیز، اثری درخور و شایسته در زمینه زندگی حال حاضر این سه قهرمان به دست داده که با به نمایش گذاشتن لحظه های کار و کارگری خواهران، شروع و در ادامه با تصاویری از تلاش های بی وقفه، تمرین های نفس گیر، عدم ناامیدی در زمان های سخت و دشوار و در نهایت قسمت های کاملا مستند از قهرمانی ها و بر سکو درخشیدن های این خواهران به پایان می رسد و به راستی گواه مسلمی می گردد بر خواستن، تلاش کردن و در نهایت توانستن.

شوخی نیست همچون منصوریان ها زیستن، در وانفسایی که در کلان شهری در همین کشور خودمان، پدری به جای ماشین 206 درخواستی فرزندش، اتومبیل لکسوس چند 100 میلیونی می خرد برای دردانه اش، در روزگار غریبی که تصویر عده ای در صفحات مجازی می شود عکس خون آلود و بیخ خورده مچ دست، که نشانه عدم تحمل زندگی و تاب نیاوردن نامرادی هاست، در دوران عجیبی که پزشکان و جراحان زیبایی، درآمد بالایی از عمل بینی، فک، صورت، لیفت و اسلیو و جراحی های لاغری دارند، اما این خواهران جور پدر را برای خانواده می کشند و با وجود مشکلات مادی بسیاری که بر سر راهشان است، برای رسیدن به هدف و پیروزی معهودشان، با چنگ و دندان می جنگند.
صفر تا سکو؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش 

تماشای فیلم هایی همچون «صفر تا سکو»، شاید به دلیل نداشتن ستاره مشهور سینمایی، چندان مورد اقبال قرار نگیرند. (که در این میان باید به بانوی بازیگر ستاره کشورمان، مهتاب کرامتی، دست مریزاد بگوییم، که لااقل قرار گرفتن نام او کنار نام فیلم، احتمال افزایش تعداد تماشاگران را بالا برده.) اما نکته قابل اشاره و مهم این است که اگر به جای افاضه فضل در کلاس های غیرضروری دبیرستان ها و هنرستان ها، بیایند از گزاف آموزش ها کم کنند و دانش آموزان را به سالن های نمایش دهنده این فیلم گویا ببرند و بگذارند فرزندان و آینده سازان، چیزهایی را ببینند غیر از آن چه در شبکه های مجازی مشاهده می کنند، مسلما نتایج مثبت بیشتر و تاثیرگذاری درست تری خواهدداشت.

نیازی به مبارزات عجیب و غریب فمنیستی (لااقل) در کشور ما نیست، لازم نیست چهارشنبه های سفید بسازند و مثلا به موضوعاتی معمولی، «نه» بگویند، مبارزه دقیقا آن چیزی است که این سه خواهر انجام دادند و می دهند، مبارزه تلاشی است که این سه در شهری کوچک و سنتی، در دل محرومیتی ناجوانمردانه، می کنند و این چنین است که از صفر تا سکوهای بلند نام آوری می نمایند.

[کد خبر:AJ23703]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم

کانال تلگرامی پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم