IMG_20200603_130140_237.jpg

 

 

آینه جم:   سجادبهزادی
 (به بهانه ۱۲ خرداد سالروز تأسیس مجلس پنجم)
بخش اول 
عملکرد شیخ حاجیانی در ترازوی توسعه
 
حقیقت کلام اینست که برگ تقویم خرداد برای من نیز کم ماجرا نبوده است.مصداق این عبارت معروف؛ " ما به خرداد پرحادثه عادت داریم".
درخردادماه مجالس مهمی هم بازگشایی شد.مجلس پنجم یکی از این مجالس بود.۱۲ خردادماه سال ۱۳۷۵ مصادف است با آغاز نخستین روز فعالیت پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی.درآن زمان ۱۷ ساله بودم و مدت کوتاهی از عمر خبرنگاری ام می گذشت.شیخ عبدلله حاجیانی نامزد انتخابات مجلس پنجم بود.مجلسی که بیشترین میزان مشارکت مردم در انتخابات پارلمانی را در طول این ۱۱ دوره با رقم ۷۱ درصد از آنِ خود کرد. در مقابل مجلس یازدهم که کمترین میزان مشارکت را تا این لحظه به نام خود ثبت کرده است.
 
شیخ حمایت اصول گرایان را همراه خود داشت و در روستاها نیز طرفداران زیادی داشت. مجلس پنجم اکثریت اصولگرا و اقلیتی اصلاح‌طلب داشت. با این حال ناطق‌نوری با اختلاف تنها ۱۱ رأی بیشتر از عبدالله نوری توانست به ریاست مجلس پنجم برسد.
 
رویکرد انتقادی من با مرحوم شیخ بر سر ناتوانی او درفهم توسعه و تمرکزش بر شعارهای توده پسند بود.قدر مسلم اینکه از نظرفکری و سیاسی نیز با هم اختلاف نظر جدی داشتیم و به دنبال این اختلاف، انتقادهایم را در قالب یادداشت و یا مصاحبه ، در چندین نوبت در رسانه های استان منتشر شد که مورد توجه افکارعمومی قرار داشت:
 
پرده اول: در آن زمان مصاحبه ای با شیخ محمدفولادی داشتم.شیخ فولادی بر خلاف شیخ حاجیانی بعنوان متفکر اصلاحات و نواندیشی دینی در استان بوشهر شناخته شده بود.دراین مصاحبه(که تصویری از آن در ادامه یادداشت منتشر شده است) به دنبال پرسش های من، پیرامون توسعه شهرستان جم ،حوزه انتخابیه، اندیشه و عملکرد شیخ حاجیانی مطالبی منتشر شد و ایشان؛عملکرد مرحوم حاجیانی را " انفعالی دانست که می بایست مورد نقد قرار بگیرد." بعد از این بود که مرحوم حاجیانی نیز در جوابیه ای طولانی (تصویر پیوستی) به مصاحبه من با شیخ فولادی با عنوان " این همه بی مهری چرا؟! " صدای من را به "صدای بیگانه" تشبیه کرد.
 
شیخ درجوابیه خود مدعی شد که اقدامات زیادی در رسیدن به توسعه جنوب استان انجام داده است و چون خبرنگار و مصاحبه شونده " با افکار و حمایت های وی از ارزش های انقلاب و اسلام مخالف هست،تلاش های او را نادیده گرفته است".مرحوم شیخ در این جوابیه داشتن ۸۵ بلیط رفت و برگشت خود از تهران به حوزه انتخابیه را سند انفعال نبودنش می دانست.شیخ در پایان جوابیه اش نیز من را خبرنگاری می دانست که"بارها باهدف تخریب وی،مصاحبه هایی مملو از اتهام" در رسانه ها منتشر کرده ام.
 
در آن زمان با قاطعیت میتوان گفت کمتر سخن انتقادی از جنوب استان در رسانه ها درمورد عملکرد شیخ حاجیانی دیده میشد و اردوگاهی که شیخ آن‌ را نمایندگی میکرد نمی خواست هیچ صدای منتقدی را تحمل کند.
 
بعد از آن نیز یک بار نطق پیش از دستور شیخ را در رسانه ها نقد کردم و مغایرت های نطق او را با حقیقت عملکرد وی در حوزه انتخابیه مورد تطبیق قرار دادم.
 
پرده دوم: 
 
فرصتی بدست آمد ومصاحبه ای با شمس اردکانی که دیپلمات ، فعال اقتصادی وصاحبنظر در زمینه توسعه بود انجام دادم.این مصاحبه که بعنوان تیتر یک نسیم جنوب چاپ شد  تا مدتها بعد جوابیه های متعددی به دنبال خود داشت.در بخش کوتاهی از مصاحبه شمس اردکانی به من گفت:"نمایندگان استان حاضر نیستند بنشینند و حرف علمی گوش بدهندو فقط جار می زنند...نماینده مردم دیر و کنگان درمجلس میخواهد حرف علمی بزند می آید پیش من می گوید که معدن سیمان چگونه میتوان افزایش داد ومن گفتم چیزی به نام معدن سیمان نداریم." 
 
بعدها در یک سخنرانی (کارزار انتخابات مجلس ششم و پرسش من از شیخ ) مرحوم حاجیانی، من و شمس اردکانی را تهدید کرد که به خاطر این اتهام وسخن ناروا به دادگاه شکایت خواهد برد.
 
این تهدید شیخ که طی سخنرانی در جمع زیادی از مردم شهرستان جم گفته شد سبب گردید یادداشت انتقادی مجدد در نشریه پیغام بنویسم.در بخشی از یادداشتم خطاب به شیخ آوردم " اگر میخواهی دهان فریاد مرا قفل کنی قفل کن اما این را بدان که یک منتقد هرگز خاموش نمیشود".
 
 
بخش دوم 
 
عملکرد شیخ حاجیانی در ترازوی توسعه/ من و شیخ همکار هم در نقطه آغاز
 
پرده سوم: دوران وکالت شیخ بعد از دو دوره نمایندگی مجلس به سر آمده بود.من خبرنگار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بودم و وزارت نفت نیز با درخواست استخدام شیخ موافقت کرده بود دفترکارش با اتاق من در ساختمان اداری منطقه ویژه فاصله ی چندانی نداشت . روزانه نگاه متفاوت شیخ را احساس میکردم.رفتار و نگاه شیخ با من غضب آلود نبود.او در همان دوران نمایندگی اش هم علیرغم تمام تنش هایی که با هم داشتیم از طریق پست نسخه ای از پیگیری هایش را در زمینه های مختلف برایم می فرستاد.بعدها فهمیدم که من در لیست محدودی قرار داشتم که شیخ آنها را بدین طریق درجریان عملکردش قرار میداد.
 
حالا من و شیخ در یک سازمان همکار هم بودیم.من همان خبرنگار همیشگی بودم اما شیخ دیگر نماینده مجلس نبود و شخصیت آرامی داشت و در جلسه های محدودی در سازمان هم شرکت می کرد و پیرامون حوزه های اجتماعی و اشتغال سخن می گفت.
 
آخرین کلامی که بین من و شیخ گذشت نه در آن سازمان بلکه در پایتخت بود. به همراه همسرم درسفر تهران بودم.پرواز ماهان در مهرآباد نشست و همه مسافران به سالن خروج رسیدند. در سالن متوجه حضور شیخ شدم که اتفاقی در همین پرواز همسفر من بوده است. به سوی من آمد و بعد از احوال پرسی گرم و آرام ، ما را به منزلش دعوت کرد.همسرم را معرفی کردم و شیخ با احترام درحالی که روی سخنش بامن بود به همسرم گفت "من را خیلی اذیت کرد اما او را بخشیدم".  
 
شیخ ما را بخشید ولی میدانم افراد بیشتری هستند که در این سالها از نقد آزرده خاطر هستند. کانت اعتقاد دارد "عصر ما به درجه‌ای چشمگیر عصر نقد است، و تمامی امور باید خود را تسلیم آن کنند."
 
 همیشه اعتقاد دارم نقد و نقادی مهارتی است که راه را برای توسعه هموار میکند و جامعه را از انحصارگرایی بیرون می برد و میدانم در جامعه ای که منش مدیرانش ستایش خواه و مجیزگو است، تفکر انتقادی مسیر سخت و ناهمواری خواهد بود.
 
پرده آخر : مجلس پنجم شورای اسلامی از خرداد ۱۳۷۵ تا خرداد ۱۳۷۹ مقارن با دو دولت سازندگی و اصلاحات بود. به واسطه حوادث و رويدادهای مهم از جمله تصويب استيضاح عبدالله نوری و عطاء‌الله مهاجرانی وزيران كشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی، اصلاح قانون مطبوعات، حادثه كوی دانشگاه تهران و قتل‌های زنجيره‌ای، دوره‌‌ای مهم در ادوار مجالس ایران محسوب می‌شود. مجلس پنجم از بابت زوایای تندی که با دولت اصلاحات داشت به نوعی شباهتی با مجلس یازدهم و دولت روحانی دارد.
 
هر کدام از این رویدادها به تنهایی در سرنوشت اجتماعی و سیاسی ایران بسیار اثرگذار بوده است و اردوگاهی که شیخ در آن افتاده بود در متن این رویدادها قرار داشت. اگر چه شیخ بعدها معتدل تر شد و به جبهه سازندگی نزدیک تر؛ اما تاریخ قضاوت های خود را خواهد کرد.
 
** کانال توسعه و جامعه جم
[کد خبر:AJ32762]
پايگاه خبري تحليلي آينه ي جم


نوشتن دیدگاه

جدیدترین مطالب